ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) سندی . یکی از مشایخ صوفیه باواخر مائه ٔ دویم و اوائل مأئه ٔ سیم . او از استادان ابویزید بسطامی است و بایزید گفت من از او علم فناء در توحید آموختم و وی از من الحمد و قل هواﷲ فراگرفت و بازگفت تا بوعلی را ندیدم بعض مقامات مرا کشف نشد و هم فهم پاره ای سخنان شیوخ بر من مشکل بود. و ابوعلی گفت : علم کامل نشود جز بتهذیب حال و حال مهذب نگردد مگربیاری پیر و پیروی وی . از او وصیتی خواستند گفت : دل بد مدار و زبان از طعن دیگران کوتاه کن و خود را مستای و هنر مفروش . گفتند دنیا را چگونه یافتی ؟ گفت چون زندانی که هرلحظه امید رهائی از آن در دل می پروریدم . گفتند لذت و راحت دنیا در چیست ؟ گفت در مخالفت نفس . و شیخ روزبهان در شرح شطحیات ذکر او آورده است .
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۰ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین بن محمد القبائی محدث . صاحب حبیب السیر در وفیات سال 289 هَ . ق . ذکر او آورده و گوید: او را کتاب مسند در حدیث ...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین بن واقد. از روات حدیث است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین بن هبةاﷲ. رجوع به حسین ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ )حسین بن یحیی بخاری زندوستی . رجوع به حسین ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسین سنجی خراسانی . رجوع به حسین بن شعیب سنجی شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خازن . احمدبن محمدبن یعقوب مسکویه . رجوع به ابوعلی مسکویه شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خاقانی . محمدبن عبیدبن یحیی بن خاقان . رجوع به محمد.. و رجوع به ابن خاقان ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خبائری . یونس بن یاسربن ایاد. محدث و اخباری است و سعیدبن کثیر از او روایت کند.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خطیر. وزیر مجدالدوله . آنگاه که میان مجدالدوله و سیده مادر او محاربه روی داد، ابوعلی با مجدالدوله اسیر شد و شاید مک...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خلف طولونی . از موالی بنی طولون . طبیب و کحالی معروف وقت خویش . او در اواخرمائه ٔ سوم و اوائل مائه ٔ چهارم میزیست...