ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) ماجدبن هاشم بن علی بن مرتضی بن علی بن ماجد الحسینی الامامی الجد حفصی الهجری . معروف بسید بحرینی . محدث شیعی . از مشایخ ملامحسن فیض کاشانی . او سیدی محقق و مدقق و شاعر و ادیب و در جودت تصنیف کم نظیر است و اشعار و خطبی بلیغ دارد و او را مصنفاتی است و از جمله : کتاب سلاسل الحدید و رسالة الیوسفیه و رساله ای در مقدمه ٔ واجب . وفات او بشیراز به سال 1028 هَ . ق . بود و مدفن وی در مشهد امام زاده سید احمد معروف بشاه چراغ است . و از شاگردان اوست شیخ محمدبن حسن رجب مقابی رویسی و میان او و شیخ بهاءالدین محمد عاملی مودت بود و شیخ بهاءالدین سید را می ستود.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) ازدی . رجوع به حسن ازدی مهدوی شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسحاق . رجوع بتاریخ بیهقی چ ادیب ص 58 س 18 شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسدالدوله صالح بن مرداس . رجوع به اسدالدوله ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل بن قاسم قالی . لغوی بغدادی . رجوع به ابوعلی قالی و رجوع به اسماعیل قالی ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمدبن اسماعیل بن صالح صفار. رجوع به صفار... شود.
ابوعلی . [اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل بن نشیط. از روات حدیث است .
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل ضریر نحوی . رجوع به اسماعیل ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) الیاس . نام این شاعر با شعری لایقرء در لغت نامه ٔ اسدی ذیل کلمه پژول بمعنی شتالنگ آمده است و بیت این است :نه ...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اوراجی . یکی از اهل سیر و سلوک و ابوعبداﷲ خفیف یاد او در کتاب خویش کرده و او را بشیراز در زمان حکومت عمادالدوله دی...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اهوازی مقری . او راست : النیر الجلی فی قرائة زیدبن علی .