ابوعلی
نویسه گردانی:
ʼBWʽLY
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محتاج . چغانی . احمدبن ابی بکر محمد محتاج . یکی از امرای دولت سامانی که سپس از جانب خلیفه حکومت خراسان یافت او در اول در خدمت امیر نوح بن نصربن احمد بود و امیر نوح او رابمحاربه ٔ رکن الدوله دیلمی بری فرستاد ابوعلی مغلوب شد سپس بمساعدت وشمگیر و بازگرفتن ملک جرجان از حسن فیروزان و تسلیم آن به وشمگیر مأمور گشت و ابوعلی بانجام این مأموریت موفق شده و بار دیگر امیر نوح اورا با لشکری جرار بجنگ رکن الدوله بری فرستاد. رکن الدوله بگریخت و ابوعلی ری و جبال را مسخر کرد لکن امیر نوح چنانکه انتظار ابوعلی بود بخدمات وی وقعی نمی نهاد و از این رو ابوعلی طغیان کرد و ابراهیم بن احمد سامانی را که مقیم موصل بود بخواست و با وی بیعت کردو با سپاهی بجنگ امیر نوح شد و امیر نوح را مغلوب کرد و خراسان و ماوراءالنهر را متصرف گشت پس از آن ازابراهیم نیز متوهم شد و بترکستان رفت و با لشکری متوجه بخارا گشت لکن امیر نوح این غیبت را مغتنم شمرد و به بخارا رفت و با ابراهیم صلح کرد و هردو بدفع ابوعلی اتفاق کردند و ابوعلی در این رزم نیز فایق گشت و به بخارا درآمد و با محمدبن نصر یکی از شاهزادگان سامانی بیعت کرد و نوح و ابراهیم بگریختند ابوعلی کرّت دیگر از بعض رؤسای لشکر متوهم گشته به چغانیان شد و امیر نوح بار دیگر بر ملک خویش مستولی گشت و پس از چندی نفاق آن دو یعنی امیر نوح و ابوعلی بوفاق انجامید و امیر نوح او را بحکومت خراسان فرستاد و مأمور جنگ رکن الدوله کرد رکن الدوله منهزم و در قلعه ٔ طبرک متحصن گشت . ابوعلی قلعه را به محاصره گرفت و محاصره بطول انجامید و در آخر صلح کردند به اینکه هرساله رکن الدوله دویست هزار دینار بخزانه ٔ امیر نوح بپردازد. ابوعلی دست از محاصره بکشید لکن امیر نوح از این صلح خرسند نبود از اینرو ابوعلی را از امارت خراسان عزل کرد و وشمگیر و امرای خراسان را بدفع او امر داد و ابوعلی برکن الدوله پناهید و رکن الدوله بوسیله ٔ برادر خود معزالدوله از خلیفه مطیع منشور حکومت خراسان در سال 343 هَ . ق . برای ابوعلی بگرفت و ابوعلی دراین سال بخراسان بنام خلیفه مطیع خطبه خواند و یکسال پس از آن یعنی در 344 هَ . ق . بکربن مالک از دست عبدالملک بن نوح بر خراسان مستولی شد و ابوعلی در این سال وفات یافت . رجوع به حبط ج 1 صص 325 - 328 شود.
واژه های همانند
۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خلیع، حسین بن ضحاک بن یاسر شاعر بصری . اصل او از خراسان است از موالی اولاد سلیمان بن ربیعة باهلی صحابی . او شاعری ...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) خیاط. یکی از علمای نجوم و احکام است . رجوع به طبقات الأمم قاضی صاعد اندلسی شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دامغانی . اندک مدتی وزیر امیر نوح سامانی پیش از ابوعلی بلعمی و بعد از عبداﷲ عزیز بود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دعبل بن علی بن رزین شاعر. رجوع به دعبل ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دقاق . رجوع به ابوعلی حسن بن محمدبن دقاق شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دندانی . عبداﷲبن علی النصرانی . رجوع به دندانی عبداﷲ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دهدار. یکی از مخصوصان اتباع حسن صباح . حسن گاه مرگ بکیابزرگ امید وصیت کرد که منصب وزارت بدو گذارد. و چون کیابزر...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) دیلمی . اسماعیل بن یوسف . رجوع به اسماعیل ... شود.
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رازی . از شیوخ عرفان . او در مائه ٔ سوم هجری میزیسته است . رجوع به نفحات الانس جامی و نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 133 شود...
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رازی . از فقهاء حنفیه است . او راست کتاب الضحایا. وفات وی به سال 211 هَ . ق . بوده است .