ابی
نویسه گردانی:
ʼBY
ابی . [ اُب َی ی ] (اِخ ) ابن کعب بن قیس بن عبیدبن زیدبن معاویةبن عمروبن مالک بن النجار الأنصاری النجاری . مکنی به ابوالمنذر و ابوالطفیل و ملقب به سیّدالقراء. یکی از صحابه ٔ کبار و از اصحاب عقبه ٔ ثانیة و از کُتّاب ِ وحی . او بدر و دیگر مشاهد را دریافته است و رسول صلی اﷲ علیه و آله بدو فرمود: لیهنئک العلم اباالمنذر. و نیز فرمود: ان ّ اﷲ امرنی ان اقرء علیک . و عمرو بدو سیدالمسلمین می گفت و گویند رسول صلوات اﷲ علیه نیز بدواین خطاب میکرد. و ائمه ٔ احادیث او را در صحاح آورده اند و مسروق او را یکی از شش تن اصحاب فتیا میشمارد. واقدی گوید: او نخستین کس است که برای رسول اکرم کتابت کرد و هم اوست اوّل کس که در آخر نامه ها ((کَتَب َ فلان بن فلان )) را در عرب مرسوم داشت و از اصحاب رسول عمر و ابوایوب و عبادةبن الصامت و سهل بن سعد و ابوموسی و ابن عباس و ابوهریره و انس و سلیمان بن صرد و جز آنان از او روایت کرده اند و وفات او را به سال 19و 20 و 22 هَ . ق . گفته اند و در آن وقت عمر گفت امروز سیّد مسلمانان بمرد. و بعضی گفته اند مرگ او به روزگار خلافت عثمان در سال 30 هَ . ق . بود و شهاب الدین ابوالفضل احمدبن علی بن محمد معروف به ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة فی تمییزالصحابة گوید: قول اخیر اثبت اقوال است . و پسر او طفیل اُبَی ّ نیز از پدر خویش روایت کند. و اُبَی ّ پیش از زیدبن ثابت به کتابت وحی مأمور گردید. و حاجی خلیفه نسخه ٔ بزرگی از تفسیر بدو نسبت می کند و می گوید آنرا ابوجعفر رازی از ربیعبن انس و ربیع از ابی العالیه و او از ابی بن کعب روایت کند و این اسنادی صحیح است و ابی ّ یکی از چهار کس است که قرآن را گرد کردند بزمان رسول صلوات اﷲ علیه .
واژه های همانند
۲۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قلعة ابی الحسن . [ ق َ ع َ ت ُ اَ بِل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) قلعه ای است بزرگ نزدیک صیدا و شام و آن را یوسف بن ایوب فتح کرد. (از معجم البلدان ) ...
قصر ابی الخصیب . [ ق َ رُ اَبِل ْ خ َ ] (اِخ ) در بیرون شهر کوفه نزدیک سدیر واقعاست . این قصر یکی از تفریحگاههایی است که بر شهر نجف مشرف است...
حصن ابی هارون . [ ح ِ ن ِ اَ ](اِخ ) نام حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 77).
باب ابی الفضل . [ ب ِ اَ بِل ْ ف َ ] (اِخ ) محلی در منتهی الیه نهر بخارا : نهر بخارا نهری بود بزرگ و چندین نهر کوچک از آن برآورده بودند یکی ...
ابن ابی رندقه . [ اِ ن ُ اَ رِ دَ ق َ ] (اِخ )ابوبکر محمدبن ولیدبن محمدبن خلف طرطوشی ۞ . فقیه و محدث (451 -520 یا 525 هَ .ق .). پس از مسافر...
ابن ابی جمهور. [ اِ ن ُ اَ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن زین الدین علی بن ابراهیم احسائی . از علمای شیعه در قرن نهم هجری . مولد او شهر احسا. او علوم م...
ابن ابی رصاصه . [ اِ ن ُ اَ رَ ص َ ] (اِخ ) ابوعمرو عثمان بن ابی رصاصه . یکی از معزمه بطریقه ٔ محموده . و او معاصرابن الندیم صاحب الفهرست بوده ا...
ابن ابی دینار. [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن قاسم رعینی قیروانی . از علما و مورخین مغرب در قرن یازدهم هجری بوده . او راست : کتاب المون...
ابن ابی خزامه . [ اِ ن ُ اَ خ ُ م َ ] (اِخ ) یا ابوخزامةبن خزیمه . شیخ زهریست . (منتهی الارب ).