اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابیض

نویسه گردانی: ʼBYḌ
ابیض . [ اَ ی َ ] (ع ص ، اِ) سپید. سفید. سپیدرنگ . نقیض اسود، یعنی سیاه . || سپیدپوست . || سپیدسر. || کنایه از شمشیر. || گوشت خام . (مهذب الأسماء). || جوانی . (مهذب الأسماء). || موت ابیض ؛ مرگ ناگهانی . موت فجائی . || مرد پاک ناموس . مؤنث : بَیْضاء. ج ، بیض . || (ن تف ) هذا ابیض منه ؛ یعنی این سپیدتر است از آن ؛ شاذ کوفی است و قیاس هذا اشدّ بیاضاً منه است . || (اِخ ) در حدیث : اوتیت الکنزین الأحمر و الأبیض ؛ احمر ملک شام و ابیض ملک فارس است . || نام ستاره ای بر کناره ٔ کهکشان .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.