اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اثم

نویسه گردانی: ʼṮM
اثم . [ اِ ] (ع اِ) گناه . ذنب . وزر. بزه . جناح . معصیت . جرم . خطا. عصیان . ناشایست . || می . باده . (منتهی الارب ). || قمار. || کاری که کردن آن ناروا باشد. (منتهی الارب ). || آنچه که تحرز و اجتناب ازآن شرعاً و طبعاً واجب باشد. (تعریفات ). ج ، آثام .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اسم آلت . [ اِ م ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در عربی اسم آلت بر دو قسم است : مشتق و غیرمشتق . اسم آلت مشتق از ثلاثی متعدی بنا شود و آ...
ابن اصم . [ اِ ن ُ اَ ص َم م ] (اِخ ) طبیبی از مردم اسپانیا. در اشبیلیه بمعالجه ٔ مَرْضی ̍ اشتغال می ورزیده و تا اوایل مائه ٔ ششم هجری میزیس...
اخی عاصم . [ اَ ص ِ ] (اِخ ) رجوع به فضل بن جعفر تمیمی شود.
اسم تام . [ اِ م ِ تام م ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) در عربی آن اسم است که اسم دیگر را نصب دهد تا تمییز آن باشد. و تمامیت اسم به چهار چیز ا...
اسم جمع. [ اِ م ِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسم عام چون در صورت مفرد و در معنی جمع باشد آنرا «اسم جمع» نامند: دسته ، رمه ، گله ، طایفه ، ل...
اسم جنس . [ اِ م ِ ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحب کشاف گوید: در نزد نحویان آن اسم باشد که بر همه ٔ افرادی که ماهیت مشترک دارند اطلاق ...
اسم خاص . [ اِ م ِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا عَلَم . آنست که بر فردی مخصوص و معین دلالت کند: حسن ، جعفر، فریدون ، جمشید، تبریز، شیراز...
اسم ذات . [ اِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم چون قائم بذات باشد و وجود آن وابسته به دیگری نبود آنرا اسم ذات نامند: جامه ، نامه ، مرد،...
اسم عام . [ اِ م ِ عام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسم عام یا اسم جنس آنست که مابین افراد همجنس مشترک است و بر هریک از آنها دلالت کند: ...
اسم عدد. [ اِ م ِ ع َ دَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء عدد شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۷ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.