اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اثیر

نویسه گردانی: ʼṮYR
اثیر. [ اَ ] (اِخ ) ابومحمد محمدبن عبدالکریم . از اهل جزیره ٔ ابن عمر، جدّ ابوالسعادات مبارک بن محمدبن محمد ملقب به مجدالدین و معروف به ابن اثیر است . رجوع به معجم الادباء چ مارگلیوث ج 6 ص 238 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اسیر. [ اُ س َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالخیار شود.
اسیر. [ اَ ] (اِخ ) (خره ٔ...) ناحیتی است بفارس از بلوکات دشتی . چون دو کوه که عبور از آنها دشوار است در دو جانب این بلوک افتاده شمالی آن ...
اسیر. [ اَ ] (اِخ ) قصبه ٔ خرّه ٔ اسیر. رجوع به ماده ٔ قبل شود.
اسیر. [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 67000 گزی جنوب خاوری کنگان و 5000گزی راه فرعی گله دار به لار. ...
اسیر. [ اَ ] (اِخ ) (رود...) نهری است به فارس ، آب آن شور و ناگوار. از چشمه ٔ چک چک و چشمه ٔ مشک آویز برخاسته از بلوک اسیر گذشته به رودخانه ...
اسیر. [ اُ س َ ] (اِخ ) ابن زارم یا یسیربن رزام ، یا یسیربن رازم . مردی از یهود به خیبر که سریه به امیری عبداﷲبن رواحة در سال ششم هَ . ق ...
اسیر. [ اَ ] (اِخ ) مصطفی بن یوسف حسینی بیروتی . او راست : هدیةالاخوان فی تفسیر ما ابهم علی العامةمن الفاظالقرآن و آن در مطبعه ٔ جریده ٔ بیرو...
اسیر. [ اَ ] (اِخ ) میرزا جلال شاعر. از مردم اصفهان است . وی از خویشان شاه عباس بود. بقول مؤلف مرآةالخیال ، بانی بنیاد خیال بندی است و خیال...
اسیر. [ اَ ] (اِخ ) یوسف بن عبدالقادر حسینی صیادی شافعی (شیخ ). مولد وی صیدا بسال 1230 هَ . ق . است . او در کنف حمایت پدر خویش نشأت یافت و...
عسیر. [ ع َ ] (ع ص ) دشوار. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (دهار). صعب . (اقرب الموارد).دشخوار. سخت . عَسِر. مشکل . مقابل یسیر : وَرْمان همی ببا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.