گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اجل نویسه گردانی: ʼJL اجل . [ اِ ] (ع اِ) ۞ درد که از ناهمواری بالین در گردن بهم رسد. (منتهی الارب ). دردمند گشتن گردن .(زوزنی ). || گله ٔ گاوان وحشی . || گله ٔ شتران . || گله ٔ آهوان . ج ، آجال . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی عجل عجل . [ ع ِ ] (ع اِ) گوساله . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). گوساله ٔ اول سال . (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). ج ، عُجول : آل موسی ... آجل آجل . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ)بامهلت . دیرنده . تأخیرکننده . ضد عاجل : عاجل نبود مگر شتابنده هرگز نرود ز جای خویش آجل . ناصرخسرو. || دیر، مقابل زود ... آجل آجل . [ ج َ / ج ُ ] (اِ) بادی که با آواز از گلو برآید. آروغ . فوز. باد گلو. رجک . جشا. رغ : ناخوشی های دهر را بالکل بایدت خورد و نازدن آجل . روز... شفای آجل این واژه غلط است و درست آن شفای عاجل است بازار عجل بازار عجل . [ ] (اِ) روز جنگ و پیکار. (ناظم الاطباء). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود