احتضاض
نویسه گردانی:
ʼḤTḌAḌ
احتضاض . [ اِت ِ ] (ع مص ) احتضاض نفس خویش ؛ خود را قاصر شمردن .
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اهتضاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کوفتن و شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکستن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || مقصر شمر...
احتزاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اهتذاذ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سبک بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بریدن . (المصادر زوزنی ). بشتاب بریدن یا همه چیزی را بریدن . (از اقرب الموار...
اهتزاز.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) درخشیدن ستاره به وقت فرو شدن . || جنبیدن . شتر به آواز حُدا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جنبانی...
گلگون اهتزاز. [ گ ُ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) اسبی که در جنبش و حرکت چون گلگون باشد. به روش گلگون . به دویدن گلگون : اعوجی کردار و دلدل قامت و ش...