اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احری

نویسه گردانی: ʼḤRY
احری . [ اَ را ] (ع ن تف ) سزاوارتر. الیق . اجدر. ارآی . شایسته تر. درخورتر. بسزاتر. اولی . احق . اصلح . اقمن : تا بر وجه اولی و احری ادا کرده آید. (چهارمقاله ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اهری . [اَ هََ ] (اِخ ) شیخ شهاب الدین محمود از مشایخ کبار آذربایجان و از ارادت کیشان رکن الدین سجاسی است . در مدرسه ٔ سرخاب تبریز سه چله ری...
شهاب اهری . [ ش ِ ب ِ اَ هََ ] (اِخ ) لقب میرزا محمدحسین مرشد اهری که آخرین نفر از خاندان شیخ محمود شهاب الدین اهری بود. (از فرهنگ فارسی مع...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.