احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابّان بن السیّد اندلسی لغوی . یاقوت در معجم الادباء (ج 1 ص 364) آرد: او از ابوعلی القالی و دیگر دانشمندان بلاد خویش علم آموخت و عالم حاذق و ادیب بود و بقول ابوالقاسم خلف بن عبدالملک بن بشکوال القرطبی در تاریخ خویش ، به سال 382 هَ . ق . وفات یافت واحمد مشهور به صاحب الشرطة است . ابونصر حمیدی در آخر کتاب خویش در باب من یعرف باحد آبائه ابن سید گوید: او در لغت وعربیّت امام بود و به ایام مستنصر میزیست . و مصنف کتاب العالم فی اللغة است در حدود صد مجلد که بترتیب اجناس از فلک آغاز و به ذرّه ختم کرده است و نیز در عربیّت کتاب العالم و المعلم علی المسئلة والجواب و کتاب شرح کتاب الأخفش و کتب دیگر دارد و ابومحمد علی بن احمد نام آن کتب آورده و اورا ثنا گفته است -انتهی . و افلیلی از وی روایت کند.و نیز او راست شرحی بر الکتاب سیبویه . و رجوع شود به روضات الجنات ص 65 و طبقات النحاة و یاقوت ج 1 ص 364.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شرف الدین فزاری . رجوع به احمدبن ابراهیم بن سماع ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شروانی . رجوع به احمدبن علی بن احمدبن سیمکة شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شَرَوی بن محمد. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شریشی ملقب به کمال الدین . محمدبن شاکر در فوات الوفیات (جزء 1 ص 60) آردکه او به بدرالدین بن الدقاق ناظر اوقاف حلب ن...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) الشریف . رئیس تحریرات مدیریة الدهقلیه و یکی از کتاب نظارة داخلیة مصر. او راست : آثار الانظار و مبتکرات الافکار،...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )شریف بن عبدالسلام تونسی . او راست : کتاب حفظ الصحة.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (سلطان ...) شریف فاسی صاحب مغرب .او را دیوانی است . وفات وی بسال 1012 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شعرانی . عبدالوهاب . او راست : الاجوبة المرضیة عن ائمة الفقهاء و الصوفیة. وفات وی بسال 960 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شمس الدین . رجوع به احمدبن اسماعیل کورانی شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) شمس الدین . رجوع به احمدبن تمربغا... شود.