اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن ابی عاصم اللولوئی ، ابوبکر الزبیدی و من نحاة القیروان ابن ابی عاصم . ۞ او یکی از دانشمندان نقاد در عربیت و غریب و نحو است . و بر اکثر دواوین عرب شرح دارد. و چنانکه زبیدی گوید وفات وی بچهل وشش سالگی در سال 318 هَ . ق . بوده است . احمد بیشتر ملازمت ابومحمد مکفوف نحوی می کرد و نحو و عربیت از وی فراگرفت و در علم و بیان و پاسخ اسئله علمی صادق بود و او راست تألیفی در ضاد و ظاء و این کتابی روشن و خوش عبارت است . و وی شاعری شیرین سخن بود و پدرش از توانگران عصر خود بود و او هیچگاه کس را بقصد صلت و جائزه مدح نگفت و در آخر عمر از سرودن شعر دست بازداشت و تنهابطل-ب حدی-ث فق-ه پرداخ-ت . و از گفت-ه ه-ای اوس-ت :
ایا طلل الحی ّ الذین تحملوا
بوادی الغضا کیف الأحبة و الحال
و کیف قضیب البان و القمر الذی
بوجنته ماء الملاحة سیال
کأن لم تدر ما بیننا ذهبیة
عبیریّة الأنفاس عذراء سلسال
و لم اتوسد ناعماً بطن کفه
و لم یحو جسمینا مع اللیل سربال
فبانت به عنی ولم ادر بغتة
طوارق صرف البین و البین مغیال
فلما استقلت ظعنهم ۞ و حدوجهم
دعوت و دمع العین فی الخد هطال
حرمت منای منک ان کان ذاالذی
تقوّله الواشون عنی کما قالوا.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] ((اِخ ) (سلطان ...) اویس بن حسن بزرگ بن حسین گورکان . رجوع به احمدبن اویس ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ایلکانی (ایلخانی ). رجوع به احمدبن اویس ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) التنبکتی یا تمبقطی بن احمدبن احمدبن عمربن محمد اقبت الصنهاجی الماسی السودانی ، معروف به باباو مکنی به ابوالعباس . م...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بابری . سیزدهمین از پادشاهان بابری هند (از 1161 تا 1167 هَ . ق .).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الباجی . نسب او چنین است : ابوالعباس احمدبن علی بن احمدبن یحیی بن خلف بن افلح بن رزقون القیسی الباجی ثم الخضراوی ...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) باز اشهب . رجوع به ابن سریج شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بازی بن محمدبن اسماعیل . محدث است .
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) الباطرقانی . رجوع به کتاب محاسن اصفهان مافروخی ص 30 شود. و باطرقان دهی است به اصفهان .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) باوردی . نجیب الدین ابیوردی . عوفی در لباب الالباب ج 1 ص 147 در ذیل ترجمه ٔ تاج الدین الاَّبی آرد: و بخط اودیدم در سفین...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بجائی . رجوع به احمدبن علی بن منصور الحمیدی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.