اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن الزبیربن محمدبن ابراهیم بن الزبیر العاصمی مکنی به ابوجعفر ثقفی اندلسی . مولد او جیان ۞ و منشاء وی غرناطه است او شیخ ِ ابوحیان توحیدی نحوی مشهور میباشد واحمد محدث نحوی اصولی ، ادیب ، مُقری ، مفسر و مورخ است . او در مالقه و غرناطه و دیگر بلاد درس نحو و حدیث و قرآن کرد و از ابوالخطاب بن خلیل و عبدالرحمان بن العرس و ابن فرتون روایت دارد. و ابوالیمن بن عساکر و غیر او، بوی اجازه ٔ روایت داده اند. او راست : ردع الجاهل عن اعتساف المجاهل . والاعلام بمن ختم به قطر الاندلس و ملاک التأویل و معجم الشیوخ والبرهان فی تناسب صور القرآن وتعلیقی بر الکتاب سیبویه و کتاب صلة الصله در دو مجلد و آن تکمله ای است کتاب صله ٔ ابوالقاسم بن بشکوال را، که خود صله کتاب ابوالولیدبن الفرضی در تاریخ علماء اندلس است ، و سیوطی این کتب را در دست داشته و درطبقات النحات از آنها نقل کرده است و از شعر اوست :
مالی و للتسآل لا اُم ّ لی
ان سلت من یعزل او من یلی
حسبی ذنوبی اثقلت کاهلی
ما ان اری غمأها ینجلی .
ولادت ابن الزبیر در حدود سال 627 هَ . ق . و وفات او بسنه ٔ 708 هَ . ق . در غرناطه بود. رجوع به غرناطی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ربیخ مکنی به ابوسعید از مردم شرمقان اسفرایین . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن رستم بن یزدبان طبری . رجوع به ابوجعفر احمدبن رستم بن یزدبان طبری شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمدبن رستم المدینی . مکنی به ابوعلی یکی از بزرگان رجال اصفهان . او در زمان المقتدر باﷲ میزیست و وی بر بنای جا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن زئبقه ٔ تمّار. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن زکریا. مکنی به ابوالعباس . اصلش از مردم نسای خراسان و ساکن مصر بود نقل احوال وی را از کتاب شیخ الاسلا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن زکریای تلمسانی مکنی به ابوالعباس . او راست : بغیة الطالب فی شرح عقیدة ابن الحاجب .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن زیاد. ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 333 و 342).
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن محمدبن زیاد غزی معروف به ابن اعرابی مکنی به ابوسعید محدث صوفی از مردم بصره نزیل مکه . یکی از کبار اصحاب جنی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن زیدونه ٔ کاتب . بعربی شعر می گفته و دیوان او سی ورقه است . (ابن الندیم ).
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ساکن زنجانی . محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.