اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن عبداﷲبن حسن فارسی مقری ادیب . نزیل نیشابور. مکنی به ابوحامد. او مصنفات کثیره در قراآت گرد کرد و حاکم گوید: از عباد بود وسالها در خانه ٔ ابواسحاق مزکّی برای تأدیب اولاد وی اقامت داشت . و او را در مولد خویش بفارس از اصحاب ابوالأشعث و عمربن شبة و اقران آن دو سماع بود. و در نیشابور به سال 346 هَ . ق . درگذشت و باز حاکم گوید:ابوحامد فارسی مرا روایت کرد از ابوالحسین بن زکریا که گفت من نزد ابوبکر محمدبن داودبن علی اصفهانی فقیه بودم و او بیکی از دوستان خود این ابیات می نوشت :
جعلت فداک قد طال اشتیاقی
و لیس تزیدنی الاّ مطالا
کتبت الیک استدعی نوالاً
فلم تکتب الی َّ نعم و لالا
نصحت لکم حذاراً ان تعابوا
فعاد علی َّ نصحکم ُ وبالا
سأصبر ان اطعت الصّبر حتی
یمل ّ الصبر او تهوی الوصالا.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوطاهر. رجوع به احمدبن محمدبن العباس ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوطاهر سفیانی ابن محمدبن اسماعیل بن صباح (از مردم سِفیان قریه ای به هرات ) الهروی السفیانی . مولد 281 هَ .ق . وی ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوعامر. رجوع به احمدبن عبدالملک ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به ابن خلکان و رجوع به احمدبن محمد معروف به ابن خلکان ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به ابوالعباس احمدبن متوکل ... و رجوع به معتمد علی اﷲ احمدبن متوکل ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن ابراهیم عینتابی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن ابراهیم نحاس دمشقی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن ابی بکر حلوانی شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن ابی حاتم ... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.