احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد حلبی مکنی به ابوذر سبط العجمی و ملقب به موفق الدین متوفی به سال 884 هَ . ق . او راست :حاشیه ای بر شرح نفیسی و اوفی الوافیه و شرحی ناتمام بر مصابیح السنة بغوی . و قرةالعین فی فضائل الشیخین و الصهرین و السبطین . و شرح شفا فی تعریف حقوق المصطفی (ص ) از عیاض بن موسی قاضی یحصبی که ناتمام مانده است . و عروس الافراح فیما یقال فی الراح و عقد الدرر و اللاَّل فیما یقال فی السلسال . و شرح صحیح بخاری . و توضیح لمبهمات الجامع الصحیح . و توضیح الاوهام الواقعة فی الصحیح . و ذیل تاریخ حلب . و سیر الجمال فیما یقال فی الحال و الهلال المستنیر فی الفداء المستدیر. و نیز حاجی خلیفه ذیل کنوزالذهب فی تاریخ حلب تألیف صاحب ترجمه ، وی را ابوذر احمدبن البرهان ابراهیم سبطبن العجمی الحلبی نام میبرد. رجوع به کشف الظنون شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۳۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) میکائیل . رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 535 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) میکالی . رجوع به احمدبن علی بن اسماعیل میکالی و احمدبن علی میکالی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) المیهی . رجوع به میهی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نائب قریب ویسی شاعر. او راست : قراضة الذهب فی علمی النحو و الادب که در 1049 هَ . ق . از تألیف آن فارغ شده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ناصح الدین . رجوع به ابوبکر ناصح الدین ... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ناصر. رجوع بشهاب الدین احمد ناصر شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الناصربن المرتضی . او پس از برادر خویش ابوالقاسم محمد قایم مقام او در امامت زیدیه ٔ یمن گردید. رجوع بحبط ج 1 ص 300 شود...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ناصرالدین . رجوع به احمد ترمذی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الناصر رسولی . هشتمین از رسولیان یمن (803 - 829 هَ . ق .).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الناصر رسی . چهارمین از ائمه ٔ رسی در سعدای یمن (301 - 324 هَ . ق .).