احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن معلی بن اسدالعمّی مکنی به ابوبشر. شیخ ابوجعفر طوسی نام او در مصنفین امامیه آورده و گوید: عم ّ در نسبت او، مرّةبن مالک بن حنظلةبن زیدبن مناة است و او از جمله ٔ کسانی است که درتنوخ داخل حلف و در اهواز ساکن شدند و او مستملی ابواحمد جلودی بود و همه کتاب جلودی را از مؤلف سماع دارد و روایت کند و در حدیث ثقه و نیکوتصنیف است و در روایت از عامّه و اخباریین اکثار کند. و جدّ او معلی بن اسد از اصحاب صاحب الزنج و از مختصین او بود و او را تصانیفی است . از جمله : کتاب التاریخ الکبیر. کتاب التاریخ الصغیر. کتب مناقب علی علیه السلام . کتاب اخبار صاحب الزنج . کتاب الفرق و آن کتابی نیکو و غریب است . کتاب اخبار سیّد حمیری . کتاب عجائب العالم . ورجوع به ابوبشر احمدبن ابراهیم بن احمد العمی شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاد شمس الدین غزنوی . یکی از اجله ٔ علماء بروزگار سلطان محمدبن محمود سلجوقی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاعر استانبولی . او شاعریست بزمان سلطان سلیمان قانونی . از مردم استانبول و بمصر رفته و بوالی آنجا اسکندرپاشا پیوسته ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاکر خلیل . او راست : تبصرةالطلاب فی علم الاعراب (نحو) طبع آستانه سال 1293 هَ . ق . (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاکر احمدبن عمربن عثمان حنفی . شاعر عرب . ولادت او در حماة در 1121 هَ . ق . بود و بسیاحت ، اکثر بلاد شام و مصر و عربستان ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاه افغان درّانی ابدالی (از 1160 تا 1187 هَ . ق .). ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ آرد: احمدخان ولد زمان خان ابدا...
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) شاه بنگالی . از حکام خطه ٔ بنگاله است . وی در834 هَ . ق . بمسند حکمرانی جلوس کرد و پس از 16 سال فرمانروائی در 850 هَ . ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شاهچراغ (امامزاده ...). رجوع به احمدبن موسی بن جعفر و مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 342 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الشرجی . رجوع به شرجی احمد شود. (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) شرف الحق والدین یحیی منیری . رجوع به یحیی منیری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) شرف الدین دماوندی . عوفی در لباب الالباب (ج 1 ص 284، 285) در ترجمه ٔ ابوجعفر عمربن اسحاق الواشی روایتی را که از او در ...