احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن معلی بن اسدالعمّی مکنی به ابوبشر. شیخ ابوجعفر طوسی نام او در مصنفین امامیه آورده و گوید: عم ّ در نسبت او، مرّةبن مالک بن حنظلةبن زیدبن مناة است و او از جمله ٔ کسانی است که درتنوخ داخل حلف و در اهواز ساکن شدند و او مستملی ابواحمد جلودی بود و همه کتاب جلودی را از مؤلف سماع دارد و روایت کند و در حدیث ثقه و نیکوتصنیف است و در روایت از عامّه و اخباریین اکثار کند. و جدّ او معلی بن اسد از اصحاب صاحب الزنج و از مختصین او بود و او را تصانیفی است . از جمله : کتاب التاریخ الکبیر. کتاب التاریخ الصغیر. کتب مناقب علی علیه السلام . کتاب اخبار صاحب الزنج . کتاب الفرق و آن کتابی نیکو و غریب است . کتاب اخبار سیّد حمیری . کتاب عجائب العالم . ورجوع به ابوبشر احمدبن ابراهیم بن احمد العمی شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) طغان . وزیر ابوالحرث محمدبن علی بن مأمون خوارزمشاه . رجوع بتاریخ بیهقی ص 690 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الطلاوی (الشیخ ) احمدبن حسین الخمیس الطلاوی . او راست : البرهان علی بطلان غایة التبیان [ در فقه شافعی ] ألیف 1318 ه...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )طنبری یا طبشری . رجوع به احمدبن محمدبن عددی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) طوسی . رجوع به احمد... غزالی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) طولون . طولون یکی از غلامان امرای سامانیست و او را حکمران سامانی بخارا بمأمون بخشید و طولون نزد مأمون ببغداد بمناص...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) طویل . او راست : ترکیب الاَّلات . طبع سنگی بولاق بسال 1257 هَ. ق . و میکانیقه یعنی علم الحیل . بمعاونةحمد بیوم...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )طویل . یکی از حکمرانان مازندران بعصر سامانیان . رجوع بسفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 138 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ظهیرالدین . رجوع به احمدبن اسماعیل ابی ثابت ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) (سید) عاصم . مکنی بابوالکمال . او برهان قاطع را بزمان محمودبن عبدالحمیدخان سلطان عثمانی ترجمه کرد و در رمضان 1220 هَ ....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) عاملی . او احمدبن ابی جامع العاملی جدّ شیخ عبداللطیف بن علی بن احمدبن ابی جامع و یکی از علماء عصر خویش است . (روضات ...