احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن معلی بن اسدالعمّی مکنی به ابوبشر. شیخ ابوجعفر طوسی نام او در مصنفین امامیه آورده و گوید: عم ّ در نسبت او، مرّةبن مالک بن حنظلةبن زیدبن مناة است و او از جمله ٔ کسانی است که درتنوخ داخل حلف و در اهواز ساکن شدند و او مستملی ابواحمد جلودی بود و همه کتاب جلودی را از مؤلف سماع دارد و روایت کند و در حدیث ثقه و نیکوتصنیف است و در روایت از عامّه و اخباریین اکثار کند. و جدّ او معلی بن اسد از اصحاب صاحب الزنج و از مختصین او بود و او را تصانیفی است . از جمله : کتاب التاریخ الکبیر. کتاب التاریخ الصغیر. کتب مناقب علی علیه السلام . کتاب اخبار صاحب الزنج . کتاب الفرق و آن کتابی نیکو و غریب است . کتاب اخبار سیّد حمیری . کتاب عجائب العالم . ورجوع به ابوبشر احمدبن ابراهیم بن احمد العمی شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )موفق الدین . رجوع به احمدبن محمدبن العباس ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) موفق الدین . رجوع به احمدبن یوسف بن حسن ... کواشی موصلی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مولانازاده . رجوع به احمدبن رکن الدین ابی یزید... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مولانازاده بن محمود هروی بیاتی . او راست : شرحی بر دو قسمت طبیعی و الهی هدایه ٔ اثیرالدین ابهری .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مؤید. رجوع به شهاب الدین احمد مؤید... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) المهدی . پنجمین از ائمه ٔ صنعاء. وی پس از محمد المجید و پیش از محمد الهادی امامت داشت .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مهذب الدین . رجوع به احمدبن حاجب ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) مهیلی (شیخ ...) ملقب به امیر نظام الدین . خوندمیر در حبیب السیر (ج 2 ص 258) آرد: امیر نظام الدین علیشیر بعد از چند گاهی ک...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) میتنی مکنی به ابونجاح . یکی از فضلا و ادباء عصر خویش . او راست : منظومه ای در شرح انموذج اللبیب فی خصائص الحبیب ِ سی...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) میدانی . رجوع به احمدبن محمدبن احمد... میدانی شود.