احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم السیاری الشیعی اللغوی النحوی مکنی به ابوالحسین . وی خال ابوعمر زاهد است و این ابوعمر از اصحاب ثعلب باشد و بخط شهید اول دیده شده است که ابوبکربن حمید گفت : ابوعمر زاهد را گفتم : سیاری کیست ؟ گفت خال من است ، وی رافضی بود و چهل سال پیوسته مرا برفض دعوت کرد و من نپذیرفتم و چهل سال من پیوسته او رابسنت دعوت کردم و او نپذیرفت . (روضات الجنات ص 57).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبداﷲ صنعانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبیداﷲبن احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبیداﷲ اصفهانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالعباس . رجوع به احمدبن عثمان بن بناء ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی (امیر...) شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن تمات ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن معقل ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن موسی بن ارفع... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن هشیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی اندلسی ... شود.