احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن سالم یمنی . وی بقریه ٔ عینان متولد شد و به تریم و عدن شد و از مشایخ آن ناحیت استفادت کرد. وی خود از مشایخ است و مردم عربستان را بدو اعتقاد نیکو بوده و کرامات بدو نسبت میکرده اند. وفات وی در بندر شحر به سال 120 هَ . ق . (؟) بوده است . و رجوع به احمدبن ابی بکربن احمد شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۴.۸۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) سهروردی (شیخ ...). یکی از خوشنویسان است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سهیلی (شیخ ...). ملقب به امیرنظام الدین . دولتشاه سمرقندی در تذکره ٔ خود ص 509 ببعد آرد: امیر اعظم فاضل نظام الدین شیخ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیّاری شیعی . رجوع به احمدبن ابراهیم سیاری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) السید. او راست : مفتاح الذهب فی تاریخ ملوک الاسلام و خلفاء العرب طبع مطبعة المعارف بسال 1910 هَ . ق . (معجم المطبوعات...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدوله . رجوع به احمدبن سلیمان ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدوله . رجوع به احمدبن عبدالملک ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدین . رجوع به احمدبن الاسبر تسکینی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیف الدین . رجوع به احمدبن شیخ الاسلام قطب الدین ... شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) سیف الدین . رجوع به احمد ابهری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سیمجور. احمدبن اسماعیل سامانی احمد سیمجور دیوانی [ کذا ] را بایالت سیستان نامزد کرد. رجوع بحبط ج 1 ص 324 و 325 شود.