اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی طاهر. ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کند. (الموشح چ مصر ص 37، 40، 51، 73، 106، 108، 109، 111، 112، 176، 192، 259، 264، 275، 279، 282، 284، 286، 288، 303، 333، 336، 337، 339، 351).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیم الرازی . رجوع به ابوغالب احمدبن سلیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سنان العطان الواسطی صاحب سند متوفی به سال 259 هَ . ق . (حبط ج 1 ص 296).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سنان قرمانی دمشقی . از امیرزادگان شام . او راست : تاریخ اخبار الدول و آثار الاول (939 - 1019 هَ . ق .).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سنبل رمال . او راست : کتاب فتح مصر للسلطان سلیم .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سوّاف . رجوع به احمدبن محمد بصری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل مکنی به ابویزید بلخی و او جز احمدبن سهل بن هاشم مذکور در ذیل است . وی اصلاً سیستانی بود و از رجال و ارکان ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل بن هاشم بن ولید بن جبلة [ یا حمله ]بن کامکاربن یزدجردبن شهریار. او از سرداران بزرگ سامانیان است و از سنه ٔ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل بانبی بخاری . از مردم بانَب ، قریه ای به بخارا. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سهل بلخی مکنی به ابوزید. رجوع به ابوزید احمدبن سهل بلخی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سیارجرجانی . او را پنجاه ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.