اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی العافیة (شیخ الشیوخ ...). از مردم ژنده قلعه ای از تاکرتی به اندلس .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قرطبی . رجوع به ابن مضاء و رجوع بروضات الجنات ص 83 شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) قره حصاری . از خوشنویسان بلاد عثمانیست .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قزوینی . او راست : رساله ای در شرح جلال دوانی بر تهذیب المنطق و آنرا بدمشق در 953 هَ . ق . نوشته است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قزوینی (شیخ ...) عالم زاهد. معاصر کیخاتوخان . مؤلف حبیب السیر در ج 2 ص 48 آرد که : او در زهد و عبادت درجه ٔ عالی داشت و...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قزوینی رازی معروف به ابن فارس و مکنی به ابوالحسین . او راست : فقه اللغه ٔ صاحبی و آنرا بنام صاحب کرده است ۞ . و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قسطلانی . او راست : النور الساطع فی مختصر الضوء اللامع.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قطب الدوله . رجوع به قطب الدوله ابونصر احمد اول بن علی و آل افراسیاب شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) قطب الدین . رجوع به احمدبن حسن غالی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قطب الدین (قاضی ...). رجوع به احمد امامی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قطب الدین . برادر صدر جهان خواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی ، قاضی القضاة و متولی موقوفات بزمان ارغون خان . رجوع بحبط ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.