احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یعقوب اسحاق بن ایوب بن یزیدبن عبدالرحمان بن نوح صِبْغی نیشابوری مکنی به ابوبکر یکی از علماء و فقهاء بزرگ نیشابور. او راست : کتاب فضائل خلفاء الاربعه . ولادت وی به سال 258 هَ . ق . و وفاتش در سال 342 هَ .ق . بوده است . رجوع به ص 199 ج 2 کشف الظنون چ 1 استانبول و ص 19 ج 6 تاج العروس و ورق 349 انساب سمعانی شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حجاج مروزی . رجوع به مروزی احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن حجری ملقب بزین القضاة. او راست : منبهات علی الاستعداد لیوم المیعاد للنصح و الوداد.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن الحداد ملقب بجمال الدین رجوع بروضات ص 613 س 6 بآخرمانده شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن مکنی به ابوجعفر. ابن مندویه ٔ اصفهانی رسالة الی ابی جعفر احمدبن محمدبن حسن فی القولنج را بنام او...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن زهرة الحسینی الحلبی . از مشایخ شهید اول است . (روضات الجنات ص 202 س 13 بآخر مانده ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن الحسن الخلال الوراق الادیب . صاحب خط ملیح رائق و ضبط متقن فائق ، یاقوت گوید: گمان برم که ابن ابی الغن...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن شافعی . قاضی امین الدین . او راست : انس فی فضائل القدس که در آن بر کتاب ابن عم خود جامع المستقصی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن مرزوقی . مکنی به ابوعلی . وی از مردم اصفهان است و یاقوت گوید که او در غایت ذکاء و فطنت و حسن تصنیف...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن الحسین . رجوع به ابومحمد جریری ... و احمدبن محمدبن حسین جریری شود.