احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یعقوب اسحاق بن ایوب بن یزیدبن عبدالرحمان بن نوح صِبْغی نیشابوری مکنی به ابوبکر یکی از علماء و فقهاء بزرگ نیشابور. او راست : کتاب فضائل خلفاء الاربعه . ولادت وی به سال 258 هَ . ق . و وفاتش در سال 342 هَ .ق . بوده است . رجوع به ص 199 ج 2 کشف الظنون چ 1 استانبول و ص 19 ج 6 تاج العروس و ورق 349 انساب سمعانی شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی حفص کبیر بخاری . او راست : فتاوی ابی عبداﷲ.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الحواری مکنی به ابوالحسن ۞ .از جمله ٔ اجله ٔ مشایخ شام . جنید درباره ٔ او گفت : احمدبن ابی الحواری ریحانةالشا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد. یکی از خوشنویسان معروف در خط عربی . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن ابی خالد. رجوع به احمدبن یزید...شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد الاحول . هندوشاه در تجارب السلف (ص 168) آرد: او ازمولی زادگان است . مردی داهی و عاقل و فَطِن و ادیب وکات...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد الضریر مکنی به ابوسعید.رجوع به احمدبن خالد الضریر مکنی به ابوسعید شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خمیصه . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی خیثمه . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کند. (الموشح چ مصر ص 27، صص 144 - 146، ص 152، 1...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الخیر زرکوب مکنی به ابوالعباس شیرازی . [ نیمه ٔ اول قرن هشتم ] وی به معین و فخرالدین ملقب بوده و مؤلف ...
احمد. (اِخ ) ابن ابی داود ابوعبداﷲ. (الموشح ص 270، 341، 345).