اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن اخی شافعی . یاقوت گوید او مردی از اهل ادب بود. و جماعتی از اعیان علما را دیدم که بنقل از خط وی مباهات میکردند و من خط او دیدم خوش دیدار نیست لکن متقن الضبط است و کسی را نیافتم که از او ذکری کرده باشد تنها خط او را در آخر کتابی دیدم که نوشته بود: کتبه احمدبن احمدالمعروف باخی ۞ شافعی وراق ابن عبدوس الجهشیاری . و این جهشیاری همانست که دیوان بحتری و جز او را گرد کرده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور المنجم . مکنی به ابوالفتح منجم . یاقوت گوید: او یکی از کسانی است که ...
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن علی بن هبةاﷲبن الحسن بن علی الزوال بن محمدبن یعقوب بن حسین بن عبداﷲ المأمون بن الرشید، معروف به ابن المأمون ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن هشیم ملقب به تاج الائمة و مکنی به ابوالعباس مقری مصری . وفات او به سال 445 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن یحیی بن ابی منصور المنجم ابان حسیس ۞ بن وریدبن کادبن مهابنداد حساس بن فروخدادبن استادبن مهرحسیس بن ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی ابوالحسن بن یوسف . رجوع به احمدبن ابی الحسن علی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی اخشیدی . مکنی به ابوالفوارس پنجمین و آخرین آل اخشید از357 هَ . ق . تا 358 هَ . ق . و او پس از ابوالمسک کافور...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن علی اسکافی یکی از ممدوحین بحتری و از دوده ٔ سلاطین ایران . رجوع به امثال و حکم ج 3 ص 1682 س 10 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی اصفهانی مکنی به ابوبکر. او راست : اسماء رجال مسلم . وفات وی به سال 428 هَ . ق . بود. و مؤلف قاموس الاعلام ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی اندلسی مکنی به ابوالعباس . او راست : شرح قصیدة حرز الامانی در قراآت سبع. وفات او تقریباً در 640 هَ . ق . بوده...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بادی . محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.