احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن سلامه . ملقب بشهاب الدین . قلیونی شافعی عالم مصری . او در اکثر علوم از جمله طب مهارت داشت و در قاهره بتدریس می پرداخت . او راست : رسالة فی معرفة القبلة بغیر آلة. کتاب فی الطب و حواش علی شرح المنهاج و علی شرح التحریر و علی شرح ابی شجعلابن قاسم الغزی وعلی شرح الازهریه و علی شرح خالد علی الاجرومیه و علی شرح ایساغوجی لشیخ الاسلام و کتاب المعراج . و غیر آن . وفات او در سال 1069 هَ . ق . است .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یزید جوبری دمشقی .محدث است و از صفوان بن صالح روایت کند. (تاج العروس در ماده ٔ جبر). یاقوت در معجم الب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یوسف بن شبل . برادر وی ابوعلی الحسین بن عبداﷲ معروف به ابن الشبل بغدادی حکیم و فیلسوف و متکلم و فاضل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یونس مکنی به ابوعبداﷲ. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مکنی به ابوالعباس محب ، طبری ثم المکی . او راست : ترتیب جامع المسانید ابن جوزی . وفات او بسال 694 هَ . ق ....
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اشبیلی لخمی محدث از ائمه ٔاندلس . صاحب مصنفات . وفات او در 396 هَ . ق . است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اصفهانی . رجوع به ابونعیم احمدبن عبداﷲبن احمد اصفهانی شود و نیزاو راست : المستخرج فی الحدیث و شفاء فی الط...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اندلسی وادی آشی ملقب بشهاب الدین . وی لامیة العجم طغرائی را تخمیس کرده و بخوبی از عهده برآمده است . وفا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بغدادی . معروف به حبش . یکی از علمای هیئت و نجوم معاصر مأمون و معتصم خلیفه . او را سه زیج است : یکی بر م...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بکری مکنی به ابوالحسن . او راست : الانوار و مفتاح السرور و الافکار فی مولد النبی المختار.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بلخی حنفی مکنی به ابوالقاسم . او راست : فتاوی ابی القاسم و مسترشد فی الامامة. و کتاب الانتقاد فی العلوم ال...