اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق انباری نحوی مکنی به ابوجعفر. او راست : کتاب ادب القاضی بمذهب ابی حنیفه و ناسخ الحدیث و منسوخه و کتاب الدعاء. وفات وی به سال 317 هَ . ق . و بقول حاجی خلیفه در کشف الظنون به سال 318 هَ . ق . بود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی قسطلانی مکنی به ابوالعباس و ملقب به شهاب الدین فقیه مالکی زاهد مصر، شاگرد ابوعبداﷲ قرشی . وی در مصر مدرس و...
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن علی ملقب بقطب الدوله و مکنی به ابونصر و او احمد اول از سلاطین ایلک خانیه ٔ ترکستان است [ پس از سال 400 هَ . ق . ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی قلقشندی مصری مکنی به ابوالعباس . او راست : صبح الاعشی فی صناعة الانشاء و آن کتاب جامع بزرگیست در هفت مجلد...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی کاتب بتی . مکنی به ابوالحسن و رجوع به احمدبن علی البتی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی المادرائی الکاتب .ابوعبیداﷲ محمدبن عمران مرزبانی در موشح (ص 350) آردکه احمدبن محمد کاتب مرا حدیث کرد که عل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی مافروخی مکنی به ابوالفتح . مؤلف کتاب محاسن اصفهان او را در زمره ٔ متقدمین اهل ادب اصفهان یاد کند و گوید: ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی المثنی الموصلی . رجوع به ابوالعلاء احمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی مجلدی جرجانی مکنی به ابوشریف . از او در تذکره ها و کتب ذکر کاملی نیست ، تنها محمد عوفی در لباب الالباب (ج 1 ص...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی محیرثی . از مردم یمن و ازبزرگان علمای زیدیه بود و از دست سلاطین عثمانی قضای صنعا داشت و فارسی و ترکی نیکو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی مقری . مکنی به ابوطاهر. مقری عراق . او راست : کتاب مستنیر. وفات وی به سال 496 هَ . ق . بود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.