احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسد الفرغانی الحنفی . ملقب به اشرف الدین . او راست : کتاب خبرة الفقهاء یا بستان الاسئله . وی در این کتاب آورده است که فخرالدین ارسلان بفقها توجهی کردو بعضی از بزرگان خواستند کتابی را که فقیه ابویوسف یعقوب بن یوسف بن طلحه بروزگار ابراهیم بن ناصرالدین سبکتگین بپارسی کرده است به تازی بگردانم و من چنین کردم و آن را بستان الاسئله نامیدم و مشتمل است بر مسئله ای چند. (نقل به اختصار از کشف الظنون ج 1 ص 409).
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی محمد الیزیدی مکنی به ابوجعفر. حافظ ابوالقاسم بن عساکر در تاریخ دمشق گوید: احمدبن محمدبن یحیی بن المبارک بن ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی مرعشی حنفی مکنی به ابوالعباس . متوفی به سال 872 هَ . ق . او راست : کنوزالفقه . (کشف الظنون ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی المؤید محمودی نسفی . او راست : نظم الجامع الکبیر محمدبن حسن شیبانی در چند قصیده که به سال 515 هَ . ق . به ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن ابی نافع الموصلی مکنی به ابوسلمة. تابعی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالنجم مکنی به ابوالرمیل . شاعری است از آل ابوالنجم . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی نصر الحصیب الأقریطشی . رجوع بروضات الجنات ص 66 س 2 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی الولید. رجوع به احمدبن ابی دؤاد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یزید. رجوع به احمدبن رکن الدین ابی یزید شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یعقوب اسحاق بن ایوب بن یزیدبن عبدالرحمان بن نوح صِبْغی نیشابوری مکنی به ابوبکر یکی از علماء و فقهاء بزرگ ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی یعقوب اسحاق بن جعفربن واضح الاخباری العباسی . ابوعمر محمدبن یوسف بن یعقوب مصری کندی مورخ ذکر او در تاریخ خ...