احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسکندر رومی . کاتب . نزیل دمشق . محبّی گوید: او در صنعت انشاء تفوق داشت زیرا که سه زبان عربی و فارسی و ترکی را کامل میدانست و انشاء مقبول بزبان ترکی آن است که از سه زبان مرصع باشدو در سایر علوم ماهر بود چنانکه از اعلام وقت شمرده میشد. وفات او اندکی پس از هزار در دمشق بوده است .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۵.۶۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبداﷲ صنعانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبیداﷲبن احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن عبیداﷲ اصفهانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابوالعباس . رجوع به احمدبن عثمان بن بناء ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی (امیر...) شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن تمات ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن معقل ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن موسی بن ارفع... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی بن هشیم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالعباس . رجوع به احمدبن علی اندلسی ... شود.