احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسکندر رومی . کاتب . نزیل دمشق . محبّی گوید: او در صنعت انشاء تفوق داشت زیرا که سه زبان عربی و فارسی و ترکی را کامل میدانست و انشاء مقبول بزبان ترکی آن است که از سه زبان مرصع باشدو در سایر علوم ماهر بود چنانکه از اعلام وقت شمرده میشد. وفات او اندکی پس از هزار در دمشق بوده است .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۸۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خرّاز. رجوع به ابوسعید خرّاز احمد... و رجوع به احمدبن عیسی الخرّاز شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) خراسانی . رجوع به نفحات الانس جامی ص 147 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خرقی بن محمدبن احمد. از ائمه ٔ محدثین است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خصّاف . رجوع به احمدبن عمر شیبانی حنفی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خصافی حنفی . رجوع به احمدبن علی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خطابی . رجوع به ابوسلیمان احمد یا حمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) خطی بحرانی . رجوع به احمد بحرانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) خطیب بغدادی . رجوع به احمدبن علی ... و رجوع به خطیب احمدبن علی و رجوع به روضات الجنات ص 78 شود.
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) الخطیب الجاوی . رجوع به خطیب الجاوی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خطیب النکاباوی الشافعی . او راست : رفع الالتباس عن حکم الانواط المتعاملة بها بین الناس . در مکه بسال 1329 هَ . ق . طبع...