اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسکندر رومی . کاتب . نزیل دمشق . محبّی گوید: او در صنعت انشاء تفوق داشت زیرا که سه زبان عربی و فارسی و ترکی را کامل میدانست و انشاء مقبول بزبان ترکی آن است که از سه زبان مرصع باشدو در سایر علوم ماهر بود چنانکه از اعلام وقت شمرده میشد. وفات او اندکی پس از هزار در دمشق بوده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر بغدادی مکنی به ابوالحسن یوسفی . محدث است . و از ابن شاذان و طبقه ٔ او روایت دارد. وفات وی بسال 492 ه...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر حنفی مکنی به ابومحمد و ملقب به تاج الدین . رجوع به احمدبن عبدالقادربن احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر مقریزی . رجوع به احمدبن علی بن عبدالقادر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالقاهر خیبری لخمی دمشقی . از منبه بن سلیمان روایت کند و او شیخ طبرانی است . (تاج العروس ماده ٔ خ ب ر).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالکافی سبکی ملقب به بهاءالدین . او راست : عروس الافراح شرح تلخیص المفتاح . و کتاب الابتهاج ناتمام پدر خویش ...
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن سالم بن خلال حمصی مکنی به ابوالعباس . او راست : شرح مضامین الدّر المنظم فی السرّر الاعظم تألیف کم...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم سی نیزی مقری از مردم سینیز قریه ای بفارس از قراء ساحلیه نزدیک جنابه .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداللطیف تبریزی مکنی به ابوالفضائل . او راست : مجمع الالطاف فی الجمع بین لطائف البسیط و الکشاف در پنج جلد.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. او راست : قانون فی الزیج .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. او راست : تبیان فی احوال البلدان .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.