احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن اسماعیل بن محمد کورانی مکنی به ابوالعباس (مولی ...) قاهری رومی شافعی ، ملقب بشهاب الدین . متوفی بسال 893 هَ . ق . او راست : الدرر اللوامع فی شرح جمع الجوامع. و کشف الاسرار عن قرائة الائمة الاخیار. و غایة الامانی فی تفسیر الکلام الربانی . و الشافیه فی العروض ،قصیده ای مشتمل بر ششصد بیت . و تخریج احادیث الشرح الکبیر للوجیز. (کشف الظنون ).و هم حاجی خلیفه در ذکر «حرزالامانی و وجه التهانی » شیخ محمد القاسم بن فیرة الشاطبی ، حاشیه ای بر شرح شیخ برهان الدین بر کتاب مزبور،بدو اسناد میدهد و در این جا لقب او را شمس الدین می آرد. و باز در ذیل «جامع الصحیح » بخاری نام او را احمدبن اسماعیل بن محمد الکروانی الحنفی می گوید و کتاب دیگری به نام الکوثر الجاری علی ریاض البخاری بدو منسوب میدارد و مینویسد که در 874 به ادرنه از آن فارغ شده است و نیز رسالة فی الولاء را بدو نسبت می دهد.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) حضرمی بصری . برادر یعقوب مقری حضرمی . محدث است . رجوع به احمدبن عبدالعزیز شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (حظیره ٔ سلطان ... میرزا) نام حظیره ای به هرات . رجوع به حبط ج 2 ص 304 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الحفظی . رجوع به زمزمی العجیلی شود. (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) الحفنی . او راست : ارشاد العائلات الی تربیة البنات طبع مصر به سال 1315 هَ . ق ./ 1897 م . (معجم المطبوعات ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الحفنی القنائی احمدبن محمد کرام القنائی الازهری . او راست : الجواهرالحسان فی تاریخ الحبشان و نام تمام آن الجواهر ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )حقیری . رجوع به حقیری احمد... شهاب الدین ... شود.
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) حلبی مشهور بسمین . رجوع به احمدبن یوسف بن عبدالدائم ... و رجوع به روضات الجنات ص 85 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) حلبی عطّار مکنی به ابوبکر. او راست : عطرالعروس و انس النفوس . وفات بسال 858 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الحلوانی .رجوع به حلوانی خلوجی و رجوع بمعجم المطبوعات شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) حلّی و او جمال الدین ابوالعباس احمدبن شمس الدین محمدبن فهد اسدی حلی ساکن حله ٔ سیفیه و حائر شریف است حیّاً و میتاً...