گفتگو درباره واژه گزارش تخلف احمد نویسه گردانی: ʼḤMD احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل ابی ثابت بن محمد آیدوغمش حنفی تمرتاشی . مفتی خوارزم ملقب بظهیرالدین و مکنی به ابومحمد. متوطن کارکنج ۞ . ازاوست : فتاوی التمرتاش . (کشف الظنون ). و کتاب التراویح و کتاب شرح الجامع الصغیر محمدبن حسن الشیبانی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۷۷ ثانیه واژه معنی احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سبکی ملقب به بهاءالدین . وی شرح بسیط بر مختصر ابن حاجب نوشته است . وفات وی بسال 773هَ . ق . بود. رجوع به احمدبن ... احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سَبَنی . ابن اسماعیل . محدث است . احمد احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) سُتَیتی . ابن محمد بن سلامة. محدث است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سرجی بن عمروبن سرح . محدث است . احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سروجی . رجوع به احمدبن ابراهیم سروجی ... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) سری . او راست : القواعد العلمیة فی الطریق الرسمیة (هندسه ) طبع بولاق بسال 1315 هَ . ق . (معجم المطبوعات ). احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سعد مسعود. او راست : الحقیقة الواضحة للطریقة الصحیحة فی العلوم الدینیة الثلاثة (التوحید والفقه والمیراث ) طبع مطبعه ٔ کردستا... احمد احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) سعید قونوی . رجوع به احمدبن محمد... شود. احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سعید الکرخی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 165). احمد احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سفیانی . رجوع به احمد ابوطاهر سفیانی ... شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۵۱ ۲۵۲ ۲۵۳ ۲۵۴ ۲۵۵ صفحه ۲۵۶ از ۳۱۸ ۲۵۷ ۲۵۸ ۲۵۹ ۲۶۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود