احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل سامانی مکنی به ابونصر. دومین پادشاه از سلسله ٔ سامانیان (295 - 301 هَ . ق .). خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 324) آرد: بعد از فوت پدر در بلده ٔ بخارا قدم بر مسند پادشاهی نهاده مکتفی خلیفه جهت او لوائی فرستاد و تمامی مملکت امیراسماعیل را به او داد خروج عمروبن یعقوب بن محمدبن عمروبن لیث در سیستان در ایام دولت احمد بوقوع انجامید و احمد چنانچه سابقاً مسطور شد حسین بن علی مروروذی را بدان جانب فرستاد تا خاطر از ممر عمرو فارغ گردانید آنگاه احمد سیمجور دیوانی [ ظ: دواتی ] را به ایالت آن مملکت نامزد کرد و در سنه ٔ احدی وثلثمائه (301 هَ . ق .).روی توجه بصید و شکار آورد و در منزلی فرودآمده بعداز رجعت از آنجا فرمود تا آتش در آن مرحله زدند و همان لحظه از جانب جرجان خبر آمد که حسین بن علی الأطروش العلوی بر طبرستان استیلا یافته صعلوک که در آن دیار نایب احمد بود فرار بر قرار اختیار کرده احمد از شنیدن این خبر آشفته گشت و گفت الهی اگر تقدیر چنان است که این مملکت از تصرف من بیرون رود مرا مرگ ده وآنگاه بازگشته در همان موضع که سوخته بود نزول نمود. احمد بحسب اتفاق در همان شب کشته گشت . تبیین این مقال آنکه احمدبن اسماعیل بصحبت ارباب فضل و کمال ، شعف تمام داشت و اکثر اوقات با آن زمره ٔ واجب التبجیل مجالست نموده غلامان را پیرامون خود نمیگذاشت بنابراین غلامان از سلطنتش متنفر شده قصد قتل او کردند و هر شب بر درگاه پادشاه دو شیر می بستند تا هیچکس دلیر در آنجا نتواند رفت اتفاقاً در شب پنجشنبه ٔ بیست وسیم جمادی الاَّخر سنه ٔ مذکوره آن قاعده مرعی نداشتند غلامان فرصت یافته در سحرگاه آن شب درآمدند و احمد را شربت فنا چشانیدند و بعد از آن او را امیر شهید خواندند و جسدش ببخارا برده دفن کردند و مدت دولت امیر شهید شش سال و چهار ماه و چند روز بود و بوزارتش ابوعبداﷲبن احمد قیام نمود - انتهی . مؤلف مجمل التواریخ بنقل از حمزه ٔ اصفهانی آرد (مجمل التواریخ والقصص ص 387): بعد از او [ اسماعیل ] پسرش احمدبن اسماعیل بنشست اندر خلافت المکتفی و سخت عظیم بدخوی بود و تند و ناسازگار، و خاص و عام از او ستوه شدند، و غلامانش در جامه ٔ خواب بکشتندش سال بر سیصد و یک . و همه ٔ مدت فرمان دادن او شش سال بوده است ، پس از آن پسر او را بنشاندند نصربن احمد - انتهی . و رجوع به لباب الالباب ج 1 ص 22و مجمل التواریخ والقصص ص 19 و 387 و حبط 1 ص 315، 322، 324، 325 و 344 و ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 235 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۴ ثانیه
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جبیربن محمد کوفی نزیل انطاکیه . او راست : کتابی در قراآت خمس و از هر شهر یک تن راذکر میکند. وفات او به سال 258 ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جحدر الخراسانی الغریبی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 355).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جحی بن موسی الحسبانی دمشقی ملقب به تقی الدین . وی ذیلی بر وفیات شیخ تقی الدین بن رافع دارد. وفات او به سال ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جرج الذهبی مکنی به ابوجعفر. معاصر ابوالولیدبن رشد. او فاضل و عالم بصناعت طب و در اعمال آن صاحب حسن تأتّی ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جزار. رجوع به ابن جزار ۞ و رجوع به احمدبن ابراهیم افریقی و رجوع به عیون الانباء ج 2 صص 37 - 39 و ص 45 و 46 ش...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفر. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1 ص 209) گوید: شیخ ابواحمد حسن بن عبداﷲبن سعید عسکری لغوی در کتاب الحکم ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن حمدان بن مالک القطیعی البغدادی مکنی به ابوبکر قطیعی . در نامه ٔ دانشوران (ج 3 ص 121) آمده است که : وی ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن غلام بن زریق . نام معزّمی بطریقه ٔ مذمومه و او معاصر ابن الندیم بوده و از زیر طشت آواز آدمی برمی آورده ...
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن لبان مقری مکنی به ابوالعباس . او راست : تنبیه ذوی الاغترار علی مسالک الابرار.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفربن محمدبن عبداﷲبن ابی داود بغدادی . رجوع به ابن المنادی احمد... شود.