احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الیاس . اصلاً ایرانی و از نژاد کرد و از مردم شهرزور بود. پدرش به دمشق هجرت گزید و احمد بدانجا بزاد و ابتدا در مدرسه ٔ سمیساطیه طباخ بود و ضمناً بفرا گرفتن علوم ادب پرداخت در لغت عرب و شعر و ادب چنان مهارت یافت که او را ارجانی صغیر و قاموس ماشی می گفتند، پس از آن بقسطنطنیه رفت و چندی ندیم یکی از ارکان دولت بود، سپس بطرابلس و مصرو دمشق شد. و در حلب به سال 1169 هَ . ق . درگذشت .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۸۰ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوالفتح . رجوع به احمدبن علی مافروخی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفرج . رجوع به احمدبن علی مقری همدانی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفرج . رجوع به احمدبن محمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفضائل . رجوع به احمدبن عبداللطیف ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفضل . رجوع به احمدبن ابی سعید میبدی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفضل . رجوع به احمدبن سعید هروی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابوالفضل . رجوع به احمدبن علی شرغی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفضل . رجوع به احمدبن محمدبن شهمردان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفضل . رجوع به احمدبن محمود ونکروذه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالفضل . رجوع به احمد رانی شود.