احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن توفیق . اصلاً از مردم گیلان پدرش منلا توفیق در ایران حکمت و ریاضیات آموخت پس از آن بمملکت عثمانی منتقل شد و بعد از تقلبات چند بقسطنطنیه رفت و با ارکان دولت آشنا گردید تا سال 1010 هَ . ق . درگذشت و فرزندش احمد صاحب ترجمه ، معروف بتوفیقی زاده یکی از فضلای روم است و در بسیاری از مدارس آنجا تدریس کرد تا بقضاء سلانیک منصوب شد و آنگاه در سال 1040 بقضای شام و پس از چندی بقضای مصر و سپس ادرنه مأمور گردید و بدانجا به سال 1051 درگذشت .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به ابن لال ... شود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به ابن منجویه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به ابن وحشیه و رجوع به احمدبن علی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به ابوبکر ناصح الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن آدم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن ابی المجد ابراهیم خالدی ابیوردی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمد حلبی عطار... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن جابر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن سلمان بن حسن ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن شهبه ... و ابن شهبه شود.