احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن جعفر. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1 ص 209) گوید: شیخ ابواحمد حسن بن عبداﷲبن سعید عسکری لغوی در کتاب الحکم و الامثال گوید که احمدبن جعفر بنقل از احمدبن طیب سرخسی بنقل از یعقوب بن اسحاق کندی شعری از یعقوب بمطلع ذیل انشاد کرد و آن این بیت است :
أناف الذنابی علی الارؤس
فغمض جفونک أو نکس .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. او راست : مُنیة فی القراآت . (کشف الظنون ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به ابونصر احمدبن ابراهیم بن محمد السجزی شود.
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به ابونصر قباوی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به احمدبن ابی الحارث ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به احمدبن الاسبر تکسینی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به احمدبن حامدبن محمد آلُه اصفهانی و رجوع به ابونصر احمدبن حامد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر احمدبن عبدالباقی . رجوع به احمدبن عبدالباقی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به احمدبن عبداﷲبن ثابت ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به احمدبن علی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به احمدبن مجدالدوله شود.