احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسان مکنی به ابوجعفر. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 2 ص 79) آرد: وی الحاج ابوجعفر احمدبن حسان الغرناطی است . مولد و منشاء او غرناطه بود و بصناعت طب اشتغال داشت و در علم وعمل طب صاحب جودت بود و بطبابت منصور منصوب بود. و او با ابوالحسین بن جبیر غرناطی ادیب کاتب صاحب کتاب الرحلة حج گذارد و ابن جبیر ذکر وی در رحلة آورده است و ابوجعفربن حسان در مدینه ٔ فاس درگذشت . و از کتب اوست : کتاب تدبیر الصحة که به نام منصور کرده است .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اسدی . رجوع به احمدبن علی بن احمد... نجاشی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اسعد افندی . نام دو تن از شیخ الاسلام های ترکیه است . رجوع بصالح زاده و عریانی زاده شود. (قاموس الاعلام ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الاسکندری . رجوع به احمدبن محمدبن منصوربن ابی القاسم بن مختاربن ابی بکر الجذامی الاسکندری المالکی المکنی بابی العبا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اسکوبی . رجوع به والهی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اسود دینوری . یکی از شیوخ اهل طریقه ٔ تصوف معاصر قشیری . رجوع به احمدبن محمود صوفی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اشبیلی ، ملقب به ابن الحاج . نسب او چنین است : ابوالعباس احمدبن محمدبن احمد الاشبیلی . او راست : النقد علی المقرب . (رو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) الاشهب الفیومی الترساوی . او راست : الاعتصام فی عقائد الاسلام ، طبع سنگی مطبعه ٔ شرف به سال 1313 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اصفهانی . رجوع به احمدبن سعد... و روضات الجنات ص 58 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اصفهانی . رجوع به احمدبن عبداﷲ و روضات الجنات ص 75 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اصفهانی . رجوع به احمدبن محمدبن حسن ... و روضات الجنات ص 67 شود.