اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن بن اسماعیل السکونی الکندی النسابة مکنی به ابوعبداﷲ. او از خواص مکتفی و مقتدر بود و ابوالحسن محمدبن جعفربن النجار الکوفی در تاریخ کوفه ذکر او آورده است و گوید او در ادب از شاگردان ثعلب و ملیح المجلس و حسن الترسل و ممکّن از نفس خویش بود. و این عین لفظ ابن النجار است . و ابن النجار از ابوعبداﷲ و او از عبدة النساب نقل کند که گفت هیچ نسابی بحقیقت از انساب عرب آگاهی نداشت تا آنگاه که او نزاریات را بگفت و با آن علمی بسیار را پیدا و آشکار کرد و من در شعر او نظر کردم ودیدم هیچکس بعرب و ایام عرب اعلم از وی نیست . ابوعبداﷲ گوید چون این سخن از ابن عبدة شنیدم شعر کمیت راگرد کردم و آن اشعار مرا بتصنیف ایام عرب یاری داد.و یاقوت گوید من کتابی از ابوعبداﷲ در نام آبهای عرب دیدم و آن را نقل کردم لیکن آن نقل ناتمام ماند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۵۸ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد صابونی حنفی ، مکنی به ابوبکر. او راست : هدایة فی الکلام و البدایة. وفات به سال 508 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد صاغانی ، مکنی به ابوحامد. او از بزرگان منجمین و علماء ریاضی قرن چهارم هجری است . وی براعتی تمام در اسطرلا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصاوی (1175-1241 هَ . ق .). ۞ العارف باﷲ الشیخ احمدبن محمد الصاوی المالکی الخلوتی . مولده فی صاع الحجر ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصخری الخوارزمی ، مکنی به ابوالفضل . ابومحمد محمودبن ارسلان در تاریخ خوارزم گوید: او یکی از مفاخر خوارزم ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصغانی . رجوع به احمدبن محمد صاغانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصلحی ، مکنی به ابوالخطاب . او ادیبی فاضل و کاتبی نیکوخط و صاحب شعری رقیق و سائر در السنه است . ابوسعد در ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصوفی . او یکی از مشایخ اهل طریقت و از شیوخ قشیری است . و صاحب روضات الجنات گوید: ظاهراً این شیخ همانست ک...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد صوفی ، مکنی به ابوالحسین نوری . او راست : مقامات القلوب . وفات 295 هَ.ق . (کشف الظنون ). و رجوع به ابوالحسین ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمد صینی حلبی صنوبری . از اشعار اوست در گل :زعم الورد أنه هو ابهی من جمیع الانوار و الریحان فأجابته أعین النرجس ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الطالقانی ، مکنی به ابوبکر. او بعربی شعر میگفت و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.