احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن الحسن بن محمدبن الیمان بن الفتح الدیناری مکنی به ابوعبداﷲ. او مردی ادیب بود لیکن حسن خطدر او غلبه داشت . یاقوت گوید اینکه ذکر او در معجم الادباء آورده ام نظر بنیکوئی خط وی است که آنرا بغایت رسانید و ابوالوزیر ابوسعدبن عبدالرحیم در اخبار پسر احمد، عبدالجبار گوید که پدر عبدالجبار، ابوعبداﷲ دیناری مقدمی مکرم بود و از بسیاری تسلط او بفن خط، خط ابوعبداﷲبن مقله را میساخت و این تزویر بدانگونه بود که کس تمیز اصل از مزور نمی کرد - انتهی . و باز یاقوت گوید او را پسری است ادیب مکنی به ابویعلی و موسوم به عبدالجبار که ذکر او در باب خود بیاورده ام .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن اسحاق بن ابراهیم همدانی . مکنی به ابوعبداﷲ و معروف به ابن الفقیه یکی از اهل ادب . محمدبن اسحاق در کتاب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسحاق بن ابی خمیصة. معروف به حرمی بن ابی العلاء. مکنی به ابوعبداﷲ. مولد او مکه و مسکن وی بغداد بود. خط...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسحاق سنی . از رواة اخبار است . رجوع بانساب سمعانی ص 3 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسحاق الطالقانی . ابوعبیداﷲ محمدبن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کرده است . (الموشح چ مصر ص 356...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن ابراهیم طباطبا. رجوع به ابن طباطبا شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن صباح . رجوع به احمد ابوطاهر سفیانی ابن محمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن محمدبن جعفر الصادق . دهمین امام اسماعیلیه است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن یونس المرادی النحاس النحوی المصری مکنی به ابوجعفر. یکی از فضلاء زمان خویش است و او را تصان...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بازی . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اقبال ملقب بشیخ الفقیه . وی کتاب السراج الوهاج ابوبکربن علی را تجرید کرده است .