احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن حسن بن رسلان رملی قدسی شافعی ملقب به شیخ شهاب الدین . وفات او را حاجی خلیفه در همه جا 844 و در یک موضع 824 هَ . ق . آورده است . او ادیب و فقیه و محدث است و او راست : شرح بهجةالوردیة ابن الوردی . شرح ملحة الأعراب ابومحمد حریری . شرح مختصرابن الحاجب . شرح جمعالجوامع در اصول فقه . تعلیقه ای بر کتاب الشفا فی تعریف حقوق المصطفی تألیف عیاض بن موسی قاضی یحصبی . نظم القراآت الثلاث الزائدة علی السبعة. شرح سنن ابی داود. صفوةالزبد، در فقه شافعی . کتاب اعراب الفیة. اختصار اذکار نووی . کتاب تصحیح الحاوی تألیف عبدالغفار قزوینی . شرح منهاج قاضی بیضاوی .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) البلدی . رجوع به احمدبن حسین بن زیدبن فضالة البلدی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بلیغ أفندی . او راست : کنزاللاَّل فی الحکم والامثال علی السنة الحیوانات والطیور طبع المدارس الملکیة بسال 1289 هَ . ق ....
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بناکتی (امیر...). خوندمیر (در دستور الوزراء ص 263) آرد: وزیر قوبلاقاآن بن تولی خان بن هولاکوخان بود و در تقویت اهل اسلام ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بنی الاغلب . ششمین کس از بنی الاغلب . (242 تا 249 هَ . ق .).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بوعمرو. از زعمای طالقان و از مقربان امیر سبکتگین . رجوع بتاریخ بیهقی چ فیاض ص 203 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بوناصر مستوفی پدر عبدالملک مستوفی دبیر. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 203 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بونی قرشی بن علی (شیخ ...) مکنی به ابوالعباس و ملقب به شیخ محیی الدین . او راست : رسالة الشهود فی الحقائق و کتاب ال...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بهاءالدین . رجوع به احمدبن عبدالکافی سبکی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بهاءالدین . رجوع به احمدبن علی سبکی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) بیانی . رجوع به احمدبن عبدالرحمان ... شود.