احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن خصیب بن عبدالحمیدبن ضحاک القاسمی الجرجانی . خوندمیر در دستورالوزرا (صص 71 - 72) آرد که : چون منتصر بر سریر خلافت نشست منصب وزارت را به احمدبن الخصیب که از جمله ٔ اکابر زمان بود تفویض فرمود و احمد در غایت اعتبار و اختیار چندگاهی بتمشیت این امر اقدام نمود. و در جامعالتواریخ مذکورست که : احمدبن الخصیب که از جمله ٔ اکابر زمان بود و بصفت فضل و سخاوت و جود و شجاعت اتصاف داشت ، اما حدت و سرعت و غضب برمزاجش مستولی بود، چنانکه روزی در مضیقی سائلی سر راه برو گرفته ، چیزی طلبید و شرط الحاح بجای آورد، احمد در خشم شده ازغایت اضطراب پای از رکاب بیرون کرد و بر سینه ٔ آن بیچاره زد و این حرکت در میان مردم شهرت یافت و یکی از شعراء این قطعه در سلک نظم کشید:
قل للخلیفة یابن عم محمد
اشکل وزیرک انه رکال
قدنال من اعراضنا بلسانه
ولرجله عندالصدورمجال .
و بدین سبب احمد از منصب وزارت معزول شد. و رجوع به ابوالعباس احمدبن ابی نصر شود. و هندوشاه بن سنجر در تجارب السلف (ص 182) آرد: وزیر او [ یعنی وزیر محمد المنتصربن المتوکل جعفر ] : احمدبن الخصیب . و احمد در صناعت خویش مقصر بود و در عقل مطعون و طیشی تمام داشت اما مردی بامروت بود، هر که طیش و حدّت او را تحمل کردی مراد خود از او بیافتی . گویند مردی در مضیقتی پیش او آمد و حاجتی خواست و الحاح کرد احمد در خشم شد و پای از رکاب بدر آورد و لگدی بر سینه ٔ آن مرد زد و آن خبر فاش شد و این چنین حالات وزرا را عیبی عظیم باشد، و یکی از شعرا در این معنی گفت : «قل للخلیفة...» منتصر بجز احمد دیگر وزیری نداشت و نیز ضمن ذکر خلافت المتسعین بن المعتصم آرد (ص 184): [المستعین ] احمدبن خصیب را دو ماه وزارت داد و بعد از آن او را معزول کرد و وزارت به ابوصالح عبداﷲبن محمدبن یزداد تفویض کرد. رجوع به حبط، ص 294 و 301 و 302 و الموشح چ مصر ص 336 و 337 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۶.۰۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )امام . رجوع به احمدبن محمدبن عمر العتابی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) امام السابق واللاحق . رجوع به احمدبن علی خطیب بغدادی شود.
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) امامی . قطب الدین (قاضی ..). از بزرگان اواخر دولت تیموری . رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 228 و 255 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) أمین . استاد کلیة الاَّداب بالجامعة المصریة. یکی از بزرگان معاصر مصر. او راست : مبادی الفلسفة [ معرب ] منطبعة الصباح به ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) أمین بک . او راست : شرح قانون العقوبات الاهلی ، القسم الخامس . در مطبعة الاعتماد به سال 1342هَ .ق .1923/ م . در دوازده ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اندلسی . رجوع به احمدبن ابان ... و رجوع به روضات الجنات ص 65 شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اندلسی ، مقلب به شهاب الدین . او راست : رفعالحجاب عن تنبیه الکُتّاب که آن را به سال 745 هَ .ق . تألیف کرده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) انصاری . رجوع به احمدبن محمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) انطاکی .ابوعبداﷲ احمدبن عاصم . یکی از اعیان متصوفه . هجویری گوید: او عمری دراز یافته و صحبت اتباع تابعین درک کرده و ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اول (سلطان ...). چهاردهمین پادشاه عثمانی . وی از 1012 تا 1026 هَ .ق . (1603 - 1617 م .) سلطنت رانده است . رجوع به احم...