احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن رجب بن طیبغا المجدی الفرضی المیقاتی الشافعی ملقب به شیخ شهاب الدین . علاّمه ٔ بارع در فقه و نحو و فنونی از ریاضی . او علوم مذکوره را درس گفت و هم کتابها نوشت و مردم از وی فائدتها حاصل کردند و در بعض علوم منفرد بود و بسال 850 هَ . ق . درگذشت . او راست : کتاب زادالمسافر فی معرفة فضل الزائر. و رجوع به روضات ص 85 س 5 تا آخر شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد صابونی حنفی ، مکنی به ابوبکر. او راست : هدایة فی الکلام و البدایة. وفات به سال 508 هَ .ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد صاغانی ، مکنی به ابوحامد. او از بزرگان منجمین و علماء ریاضی قرن چهارم هجری است . وی براعتی تمام در اسطرلا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصاوی (1175-1241 هَ . ق .). ۞ العارف باﷲ الشیخ احمدبن محمد الصاوی المالکی الخلوتی . مولده فی صاع الحجر ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصخری الخوارزمی ، مکنی به ابوالفضل . ابومحمد محمودبن ارسلان در تاریخ خوارزم گوید: او یکی از مفاخر خوارزم ا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصغانی . رجوع به احمدبن محمد صاغانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصلحی ، مکنی به ابوالخطاب . او ادیبی فاضل و کاتبی نیکوخط و صاحب شعری رقیق و سائر در السنه است . ابوسعد در ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصوفی . او یکی از مشایخ اهل طریقت و از شیوخ قشیری است . و صاحب روضات الجنات گوید: ظاهراً این شیخ همانست ک...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد صوفی ، مکنی به ابوالحسین نوری . او راست : مقامات القلوب . وفات 295 هَ.ق . (کشف الظنون ). و رجوع به ابوالحسین ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمد صینی حلبی صنوبری . از اشعار اوست در گل :زعم الورد أنه هو ابهی من جمیع الانوار و الریحان فأجابته أعین النرجس ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الطالقانی ، مکنی به ابوبکر. او بعربی شعر میگفت و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ).