احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن رکن الدین ابی یزیدبن محمد سرابی حنفی ملقب بشیخ شهاب الدین و مشهور به مولانازاده . متولد در عاشورای سال 754 هَ . ق . وی پیش از بیست سالگی در بسیاری از علوم اتقان و در تدریس و افادت تقدم یافت و از شهر خویش رحلت کرد و بهیچ شهر درنمیآمد مگر آنکه اهل شهر او را بجهت تقدم وی در فنون بخصوص فقه حنفیه و دقایق عربیت و معانی تعظیم میکردند و او را یدی طولی ̍ در نظم و نثر بود. وی در طریق تصوف قدم نهاد و در آن طریقه براعت یافت و حج بگذارد و مجاور شد و سپس بازگشت و در برقوقیه آنگاه که تأسیس شد درس حدیث گفت و متولی تدریس صرغتمشیه شد. سپس بعض حاسدان او رامسموم کردند و بیماری او دیر کشید تا در محرم سال 791 هَ . ق . وفات یافت . رجوع بروضات الجنات ص 99 شود.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۵ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بغدادی معروف به شبان . محدث و شیخ مخلّد باقرجی است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بلخی و لقب حسین شیخ المشایخ بن شیخ حسین بلخی است . رجوع به احمد لنگر دریا...شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین تُوَیی . از مردم توی ، موضعی از اعمال همدان . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین جاربردی ۞ ملقب به فخرالدین . او راست : مغنی فی النحو.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن حسین خسروجردی ملقب به حافظ ومعروف به امام بیهقی . او راست : کتاب الدعوات کبیر. و کتاب الدعوات صغیر. و شعب الای...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین رازی . مکنی به ابوزرعه ٔ صغیر. محدث است . و وفات او بسال 375 هَ . ق . بوده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین طوسی ملقب به شیخ ابوسعید. یکی از جمعکنندگان اربعین حدیث است .
احمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن حسین عاقولی ملقب به بطی ٔ. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین علیف ، شاعر بطحا. او راست : الدّرالمنظوم فی مناقب بایزید ملک الروم .
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین متنبّی و پدر او ملقب به عیدان السّقاء بود. رجوع به ابوالطیب متنبّی ...شود.