اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن حزم الصدفی الاندلسی المنتجیلی ۞ مکنی به ابوعمر. حمیدی ذکر او آورده گوید او به اندلس از جماعتی سماع دارد از جمله محمدبن احمد الزّراد و غیر حمیدی نیز نام او برده اند. او از اندلس ارتحال کرد و از اسحاق بن ابراهیم بن النعمان و احمدبن عیسی المصری المعروف به ابن ابی عجینه و غیر آن دو حدیث شنید و کتاب کبیر تاریخ رجال تألیف کرد و در این کتاب جمیع اقوال مردمان را در اهل عدالت و تجریح تا آنجا که برای او میسر بود گردکرد. و آن کتاب را خلف بن احمد معروف به ابن ابی جعفر و احمدبن محمد اشبیلی معروف به ابن الحراز از وی استماع کردند و گویند تمام این کتاب را کسی دیگر جز این دو بتمامی از وی نشنیده اند و وفات وی به سال 350 هَ . ق .بود. [ تا این جا نقل حمیدی است ]. و بعضی دیگر گفته اند که او از اولاد جعفر است و به آثار و سنن توجه داشت و تاریخ و حدیث جمع آورد و در اندلس از جماعتی روایت کرد که از آنجمله است احمدبن ثوابة و اسلم بن عبدالعزیز و طبقه ٔ آندو و به سال 311 با احمدبن عبادةالرعینی ۞ بمشرق شد و بمکه از ابوجعفر العقیلی و ابوبکربن المنذر صاحب الاشراق و دیبلی ۞ ابوجعفر محمدبن ابراهیم و ابی سعیدبن الأعرابی و غیر آنان و بمصر از ابوعبداﷲ محمدبن الربیعبن سلیمان و بقیروان از احمدبن نصر و محمدبن محمدبن اللباد سماع دارد. سپس به اندلس بازگشت و بنوشتن تاریخ محدثین پرداخت و بغایت این منظور دست یافت و تا آخر عمر حدیث گفت و در شب پنجشنبه 9 روز از جمادی الاَّخر مانده به سال 350 درگذشت و مولد او بروز جمعه پنجم شهر ربیعالاَّخر سنه ٔ 284 بود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۷ ثانیه
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فضلان . رجوع به ابن فضلان شود.
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن فضل باطرقانی . از راویان اخبار است .(سمعانی ص 3). رجوع به احمدبن فضل بن محمد ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن الفقیه همدانی رجوع به ابن الفقیه احمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فورد معروف بقاضی زاده و ملقب بشمس الدین . وی حواشی علی قاری را بر فتح القدیر تکمیل کرده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فهدبن حسن بن ادریس احسائی ملقب بشهاب الدین . عالم نحریر. او معاصر احمدبن محمدبن فهد اسدی است و او را نیزشرحی ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فهد حلی . رجوع به ابن فهد جمال الدین ابوالعباس ... شود. و نیز او راست : کتاب المقتصر و شرح الارشاد و کتاب الموجز ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فهری لیلی نحوی مکنی به ابوعلی . وی شرحی بر دو فصیح اللغه ٔثعلب نوشته و یکی از آن دو موسوم است به الصریح ف...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن فیروز شاه . رجوع به احمد (امیر ...) نظام الدین بن فیروز شاه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن فیومی قرصی معروف به عزالدین بن قراصه . او راست :نتف المحاضرة. و وفات وی به سال 701 هَ . ق . بود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم معروف به رفیق قدیم . او راست : قطب السرور فی اوصاف الخمور. وی در سال 340 هَ . ق . حیات داشته است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.