احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن داودبن محمدبن ابی العباس الطوسی . و اسم ابوالعباس ، فضل بن سلیمان بن المهاجربن سنان بن حکیم است .و کنیت احمد ابوعبداﷲ است . و او مردی از اهل فضل بود و چنانکه خطیب گوید وفات وی در هشتادوسه سالگی بصفر سنه ٔ 322 هَ . ق . بوده است . ابن شاذان گوید که طوسی خود می گفت که مولد وی 240 است . از او ابوحفص بن شاهین و ابوالفرج اصفهانی صاحب اغانی و ابوعبیداﷲ المرزبانی روایت کنند و او در روایات صدوق است . محمد بن طاهر المباشر ابوعبداﷲ معروف به قنینة گوید در مکّه از خضربن داود شنیدم که سلیمان بن داود طوسی ببریدی بمکّه آمد، زبیر بتازگی از کتاب النسب خویش فارغ شده بود و طوسی هدایای بسیار زبیر را فرستاد و او کتاب النسب خویش را بطوسی هدیه کرد و سلیمان گفت خواهم که این کتاب بر من قرائت کنی و او کتاب را قرائت کرد و سلیمان و پسرش داود هر دو تمام کتاب النسب را از او بشنیدند. و ابوبکربن شاذان و ابوحفص بن شاهین و ابوعبیداﷲ المرزبانی و مخلص از احمدبن سلیمان روایت کنند.
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به ابن لال ... شود.
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به ابن منجویه شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به ابن وحشیه و رجوع به احمدبن علی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به ابوبکر ناصح الدین ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن آدم ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن ابی المجد ابراهیم خالدی ابیوردی ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمد حلبی عطار... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن جابر... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن سلمان بن حسن ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به احمدبن شهبه ... و ابن شهبه شود.