اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان المعبدی ۞ مکنی به ابوالحسین . محمدبن اسحاق الندیم ذکر او آورده است و گوید: او از علی بن ثابت و او از ابوعبید و هم از برادرزاده ٔ او ابوالوزیر و او از اعرابی روایت کند و از او ابوبکر محمدبن حسین بن مقسم روایت آرد. وی را خطی نیکو بود و یکی از مشاهیر علماء و ثقات است .و بخط ابن ابی نواس خواندم که : ابوعمربن حیویه گفت که ابوعمران مرا حکایت کرد که معبدی بشب چهارشنبه هشت روز از صفر سال 292 هَ . ق . مانده درگذشت و بروز چهارشنبه جسد او را بخاک سپردند. رجوع به فهرست ابن الندیم و معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 1 ص 144 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۷ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قرامان قونوی . او راست : شمسیه در تجوید و قرائت بزبان ترکی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قره جه احمد. رجوع به صافی قاضی احمدبن قره جه احمد شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قریبه ٔ محلی شافعی ملقب به شهاب الدین و شیخ زاهد. او راست : مسئلة الستین من مهمات مسائل الدین .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قطان . رجوع به احمدبن محمدبن احمد فقیه ... و رجوع به ابن قطان ابوالحسین احمد... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قطب الدین . رجوع به احمدبن شیخ الاسلام قطب الدین شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قطب الدین (شیخ ...) ابن مولا نورالدین محمدبن قاضی جلال الدین محمود آهی . خوندمیر در حبیب السیر آرد که او مرجع اَکاب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قوص . مکنی به ابوالنجم و متخلص به منوچهری دامغانی . رجوع به منوچهری احمدبن قوص ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کاتب . رجوع به بیجان شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کامل . مکنی به ابوعبداﷲ. به عربی شعر می گفته و مُقل ّ است . (ابن الندیم ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن کامل بن [ خلف بن ] شجرةبن منصور بن کعب بن زیدالقاضی البغدادی . مکنی به ابوبکر. خطیب از ابن کامل نقل کند که ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.