اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان المعبدی ۞ مکنی به ابوالحسین . محمدبن اسحاق الندیم ذکر او آورده است و گوید: او از علی بن ثابت و او از ابوعبید و هم از برادرزاده ٔ او ابوالوزیر و او از اعرابی روایت کند و از او ابوبکر محمدبن حسین بن مقسم روایت آرد. وی را خطی نیکو بود و یکی از مشاهیر علماء و ثقات است .و بخط ابن ابی نواس خواندم که : ابوعمربن حیویه گفت که ابوعمران مرا حکایت کرد که معبدی بشب چهارشنبه هشت روز از صفر سال 292 هَ . ق . مانده درگذشت و بروز چهارشنبه جسد او را بخاک سپردند. رجوع به فهرست ابن الندیم و معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 1 ص 144 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد هروی ، مکنی به ابوعبید. رجوع به ابوعبید احمدبن محمد هروی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد همدانی . رجوع به ابن فقیه همدانی شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد یشکری ، ملقب به ابوالعباس . او راست : الیشکریات .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود. او راست : اختصار عین الحقائق عثمان بن علی زیلعی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود، مکنی به ابوالفضل . مافروخی در محاسن خود (ص 33) ذکر او در زمره ٔ متقدمین اهل ادب اصفهان آورده است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود سیواسی ، ملقب بشهاب الدین . متوفی به سال 803 هَ .ق . او راست : عیون التفاسیر للفضلاء و السماسیر. رسالةالنجاة م...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود شمعی . محدث است .
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمود، مشهور بقاضی زاده . ادیب و متکلمی ماهر در فنون حکمت و ریاضی . او راست تعلیقاتی لطیفه بر تفسیر قاضی و بر الهیا...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر صابونی بخاری حنفی ، مکنی به ابوبکر و ملقب به ابوالمحامد نورالدین . او راست : کفایة فی الهدایة در عل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمودبن علی بن ابیطالب ، ملقب بشهاب الدین . او راست : فرائض شهاب الدین .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.