احمد
نویسه گردانی:
ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن شاهین قبرسی ادیب لغوی شاعر و مترسل . پدر او شاهین از مردم جزیره ٔ قبرس بود و در جنگی اسیر ترکان گشته یکی از امرا وی را به پسری خویش برگزید و او بتدریج در مناصب لشکری ترقی کرد تا یکی از اعیان شام شد و احمد صاحب ترجمه در دمشق متولد گردید و در جوانی مانند پدر در زی لشکریان بود تا در وقعه ای اسیر گشت و پس از رهائی از کار سپاهی گری کناره گرفت و به ادب و علم اقبال کرد و شهرت بسیار یافت و در یکی از مدارس دمشق تدریس میکرد. کتابی در لغت عرب کرده است موسوم به فاخر و اشعار نیکو از او بسیار نقل کرده اند. ولادتش به سال 995 و وفات او در 1053 هَ . ق . بوده است و در وفات او گفته اند:
قلت لماقضی ابن شاهین نحبا
و هو مولی یشیر کل الیه
رحم اﷲ سیدا و عزیزا
بکت الارض و السماء علیه .
و او راست :
فصل الشباب و ماهنیت من الهوی
و بدالمشیب و فی ّ فضل تصابی
و غدوت اعترض الدیار مسلما
یوما فلم تسمح برد جوابی
فکانها و کاننی فی رسمها
اعشی بحدق فی سطور کتاب .
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن ابی عمار الحناط، صاحب ابوعبید القاسم بن سلام . چنانکه ابن بنت الفریابی گوید وفات وی بسال 281 هَ .ق . ب...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب ، معروف بشاه چراغ و سیدالسادات . پدر اکرم وی امام موسی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن طاوس الفاطمی الحسنی الحلی ، برادر ابی و امی سید رضی الدین علی بن موسی ، و مادر او دختر ورام است . اومجته...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن شاکر. از بنی موسی بن شاکر که در اخراج کتب از بلاد روم با برادران خویش محمد و حسن کوشید. پدر ایشان موسی ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن العباس بن مجاهد المقری مکنی به ابوبکر. خطیب گوید: او شیخ قرائت روزگار خویش بود و وی در ربیعالاَّخر سال ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی ، مشهور به ابن الوکیل و ملقب بشهاب الدین . او از طبقه ٔ کرمانی وضیاء قرمی است و نزد این دو شاگردی کرد...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن قائم ، ملقب به مجبر. محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن نصراﷲ خزرجی ، ملقب به شمس الدین . او راست : المصطفی من ادعیة المصطفی .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن یونس بن محمدبن منعةبن مالک بن محمدبن سعدبن سعیدبن عاصم بن عائذبن کعب بن قیس بن ابراهیم الأربلی الاصل...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی ، اخو حروری الجوهری . یکی از فقهاء شافعی . و کتاب المختصرالصغیر مزنی را روایت کرده است . (ابن الندیم ).