اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

احمد

نویسه گردانی: ʼḤMD
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن شعیب علی حافظ مکنی به ابوعبدالرحمان و ملقب به نسائی و او راست : السنن الکبیرة والمجتبی که ملخصی از آن کتاب و یکی از صحاح ستّه است و نیز مناسک النسائی . وفات وی به سال 302 یا 303 هَ. ق . بود و خوندمیر در حبیب السیر (ج 1 ص 300) آرد که در سنه ٔ ثلاث وثلثمائة ابوعبدالرحمان احمدبن شعیب النسائی که یکی از صحاح ستّه مصنّف اوست بعالم آخرت شتافت و در تصحیح المصابیح مسطور است که نسائی در اول حال کتابی مبسوط در علم حدیث تألیف کرده آن را سنن کبری نام نهاد و بعد از اتمام آن نسخه روزی بعضی از امرا از وی پرسیدند که جمیع احادیثی که در آن کتاب نوشته ای صحیح است جواب داد که نی . گفتند پس تو برای ما کتابی در سلک تحریر منتظم گردان که احادیث آن تمام صحیح باشد او آنگاه صحاحی را که حالا مشهورست تصنیف کرده موسوم به مجتبی گردانید و غرض علما هرگاه نویسند که : «رواه النسائی و اخرجه النسائی » حدیث است که در مجتبی مکتوبست در بعضی از نسخ بنظر درآمده که نوبتی نسائی به دمشق رسید و بعضی از متعصبان آن بلده نزد او مجتمع گشتند و التماس نمودند که حدیثی در باب فضایل معاویه برای ما روایت کن . نسائی گفت : معاویه با ماسر بسر راضی نیست ؟ آن مردم از شنیدن این سخن خشمناک گشته نسائی را ایذاء بسیار کردند. وفات نسائی در وقتی که از مصر به دمشق میرفت در بلده ٔ رمله اتفاق افتاد - انتهی . او راست : اغراب شعبة علی سفیان و سفیان علی شعبة فی الحدیث و نیز مسند مالک و مسند علی (ع ).رجوع به ابوعبدالرحمان احمد و رجوع به نسائی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳,۱۷۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۳ ثانیه
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن ابی البقا هبة اﷲ بن نما الحلی الربعی مدعو بنظام برادر جعفربن نجیب الدین و او پدرفقیه صالح جلال ال...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن ثوابة. مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از بلغاءفهماء. و تنی از ارباب اتساع در علم بلاغت . وی تا گاه مرگ ت...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن حمدان فقیه حنفی معروف بقدوری . رجوع به ابوالحسین قدوری ... شود.
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن مختار الواسطی النحوی العدل . مکنی به ابوعلی . برادرزاده ٔ ابوالفتح محمدبن محمدبن جعفربن مختار نحو...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفر بحیری . محدث است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفر مَعقَری یمنی . ازمردم مَعقر، رودباری به یمن و او استاد مسلم است .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جمان الرازی . محدث است . و از ابوالضریس روایت کند. (تاج العروس ماده ٔ ج م ن ).
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حاسب .ریاضی و منجم معاصر بنی موسی بود. از کتب اوست : کتاب الجمع و التفریق . کتاب المدخل الی علم النجوم ...
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حافظ عبدالغنی مقدسی . متوفی 643 هَ . ق .
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حَبل . قاضی مالقه بوده است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.